صنایع دستی :
خاتم کاری
درباره مخترع و مبتکر خاتم بین خاتمسازان و هنرمندان روایات گوناگونی وجود دارد ولی آنچه قابل ذکر است آن است که به درستی معلوم نیست اولین بار خاتمسازی را چه کسی ابداع کردهاست. اما روایتهای زیادی خاستگاه خاتم کاری را شیراز میدانند زیرا قدیمیترین آثار خاتم کاری در این شهر دیده شده و استفاده از هنر خاتم کاری مربوط به منبر مسجد عتیق شیراز با قدمت بیش از ۱۰۰۰ سال است. در دائرهالمعارف فارسی آمدهاست: «زمان آغاز این هنر دانسته نیست، و آنچه درباره آن گفته میشود با افسانه همراه است. برخی از استادان خاتمساز هنوز بر این عقیدهاند که هنر خاتمسازی معجزه ابراهیم پیامبر است»
صنعتگران مصری این روش را مانند بسیاری از هنرها و پیشههای دیگر از قبطیها اقتباس کردهاند، چندین قطعه و لوحه که روی آنها با چوب و استخوان موزائیککاری شدهاست در قاهره در اوایل دوره اسلام به دست آمده و اغلب آنها در موزه صنایع اسلامی قاهره ویا موزه برلین وجود دارد که یکی از عالیترین نمونههای این هنر در موزه متروپولیتن است.
از دیگر آثار و نمونههای تاریخی در این هنر:
• منبر خاتم کاری در مسجد جامع عتیق شیراز دارای قدمت بیش از هزار سال.
• سقف ایوان اصلی مسجد جامع عتیق شیراز مربوط به سده هشتم هجری (سده چهاردهم میلادی)
• درهای خاتم قصر رؤیایی تیمور گرکانی به نام دلگشا در سمرقند و درهای آرامگاه وی در سال۸۰۷خورشیدی هجری(۱۴۰۵میلادی)
• درهای چوب گردو و روکش استخوان و دیگر چوبها ساخته شده توسط هنرمندی بنام حبیبالله در سال ۹۹۹هجری(۱۵۹۱میلادی) که درموزه برلین نگهداری میشود.
• درهای مزین به اشکال هندسی گل و بته، از شهر بخارا که در موزه ویکتوریا آلبرت موجود است.
• منبر چوبی مسجد لنبان اصفهان با اشکال هندسی و اجزای نقرهای مربوط به سال ۱۱۱۴هجری(۱۷۰۲میلادی)
• دربهای تالار آینه کاخ گلستان
• تعداد دو درب خاتم کاری شده توسط خاتم سازان شیراز در موزه دوران اسلامی تهران.
• تعدادی درب دو لنگه خاتم کاری شده در موزه حضرت عبدالعظیم شهر ری که قدیمیترین ان مربوط به دوره ال بویه تا اواخر قاجار است.
اوج شکوفایی و تکامل این هنر در دوران صفویه بود، در این دوران از شیراز و سایر نقاط ایران هنرمندان به اصفهان، پایتخت آن زمان دعوت شده و هنرمندان ضمن فعالیت در رشتههای خاتمکاری، منبتکاری، کاشیکاری و گرهچینی، به ساختن ساختمانهای حکومتی و بارگاهها و اماکن مقدس تشویق و ترغیب شدند. بعدها در زمان قاجاریه به علت عدم توجه به هنرها این هنر نیز همانند سایر هنرها از درجه اعتبار و اهمیت افتاد و استادان و هنرمندان این رشته در این دوران در بدترین و سختترین شرایط زندگی میکردند.
در سال ۱۳۰۷ اوایل دوران پهلوی مدرسه صنایع مستظرفه به کوشش استاد محمد غفاری کمال الملک تأسیس و این هنرستان رونق و توسعهای به هنرهای دستی کشور بخشید و پس از آن کارگاههای خاتمسازی و چند کارگاه دیگر در وزارت فرهنگ و هنر سابق تشکیل شد.
• آثار بهجامانده، ۷۲ نفر از هنرمندان شیراز (به سرپرستی استاد خلیل گلریز خاتمی و استاد غلام حسین گلریزخاتمی)، اتاق هفت در هفت متری خاتمکاری شده با تمامی وسایل موجود در آن، در کاخ مرمر به مدت چهار سال.
تالار خاتم مجلس شورای ملی با ۴۰۰ متر مربع خاتمکاری. متأسفانه در سالهای اخیر سمت و سوی طرحها تغییر یافته و با حذف طرحهای اصیل توجه کمتری به سنتگرایی معطوف بوده و از خط و نوشته که در خاتم اصیل بسیار استفاده میشده کمتر دیده میشود.
• از استادان بنام خاتم کاری در شیراز و ایران را میتوان به (استاد عبدالخالق گلریز خاتمی) ملقب به پدر خاتم ایران و (شادروان استاد عبدالعلی گلریز خاتمی) ٬(احمد روحانی) اشاره کرد که خود صاحب سبک در این رشتهٔ هنری میباشند.
هنر خاتمسازی یکی از مهمترین هنرهای دستی ایران است. این صنعت ارزش هنری فوقالعاده زیادی دارد. سابقه خاتمسازی درایران از زمانهای خیلی قدیم بودهاست. بهطورکلی ابتدا باید دید خاتم چیست و خاتمساز یا خاتمکار چه کسی است.
خاتم ترکیبی است از چند ضلعیهای منظم با تعداد اضلاع متفاوت که با استفاده از مواد اولیه گوناگون در رنگهای مختلف تشکیل میشود. پنج، شش، هفت، هشت یا ده ضلعی است.
در لغتنامه دهخدا خاتمساز چنین معنی شدهاست: «آنکه پارههای استخوان را در چوب با نقش و نگار بنشاند. خاتمسازی عمل خاتمساز را گویند.
در دائرةالمعارف فارسی دربارهٔ خاتمکاری و خاتمسازی آمدهاست: «هنر آراستن سطح اشیاء به صورتی شبیه موزائیک، با مثلثهای کوچک. طرحهای گوناگون خاتم همواره به صورت اشکال منظم هندسی بودهاست. این اشکال هندسی را با قراردادن مثلثهای کوچک در کنار هم نقشبندی میکنند. مثلثها را از انواع چوب، فلز و استخوان میسازند. هرچه مثلثها ریزتر و ظریفتر باشند، خاتم مرغوبتر است. در یک طرح خاتم، برای ساختن کوچکترین واحد هندسی، حداقل سه مثلث و برای بزرگترین آن، حداکثر چهارصد مثلث به کار میرود.
دستگاه مخصوص برای بریدن مصالح چوبی انواع چوب آبنوس- فوفل- گردو- بقم- عناب-نارنج- کهکم-کبوده
انواع استخوان (استخوان و عاج فیل- استخوان شتر- استخوان اسب)
مفتولهای فلزی (برنج -آلومینیوم و بعضاً نقره
صدف- نخ پرک – سریشم – لاک
ابزار عمومی شامل چکش – اره-اره فلکه -دریل و مته – دستگاه دینام و…
ابزار اصلی و مخصوص شامل انواع ارهها- عنوان سوهان – انواع رنده – پرس – تیرهدار یا خطکش قفل – مقار- انواع تنگ ها- چسبهای مخصوص و…
مواد اولیه خاتم ابتدا انواع چوبها و استخوانها را در رنگهای مختلف تهیه کرده و با ابزار مخصوص خود به طول ۳۰ سانتیمتر و قطر ۱تا ۵/۲میلیمتر میبرند و از آنها مثلثهایی تهیه میشود که پس از سوهانکاری تمام اضلاع آن به حالت دلخواه و مطابق با طرح درآمده و برای تکمیل طرح نیاز به مفتولهای سیمی به صورت مثلث بوده که برای آمادهسازی آنها نیز مراحل مختلفی طی میشود سپس برای درست کردن خاتم ابتدا طرح اشکالی که مورد نظر است را به وسیله استادکار کشیده و این مثلثها ی چوبی، استخوانی و فلزی با دستان بامهارت و استادانه هنرمند در کنار هم به وسیله سریشم قرار داده و چسبانده میشوند و به وسیله نخ محکم میگردند که از این کار اصطلاحاً «پره» درست میشود، بعد از چند ساعت نخها باز شده و اضلاع طرح سوهانکاری شده و چهار عدد از پرههای ساخته شده را در کنار هم قرار میدهند و مجدداً با چسب به هم چسبانده میشوند که حاصل آن «توگلو» به دست میآید. مرحلهٔ بعدی که به «گل پیچی» مشهور است، به وسیله سیم مفتولی گردی که آن را به صورت شش ضلعی منظم آماده میشود و به آن «شمسه» میگویند در اطراف هر ضلع شش سیم به وسیله سریشم چسبانده میشود و با نخ محکم میشود و حاصل آن طرح ستارهای است، این طرحها آنقدر تکرار میشوند تا بر اساس طرح مورد نیاز درآمده و سپس در زیر فشار و پرس قرار گرفته و با چند مرحله برشکاری و چسبانده لایههای بسیار نازک چوب در اطراف آن طرح اولیه یک خاتم به وجود میآید که تمامی این مراحل از ابتدا تا بدین جا بیش از ۴۰۰ مرحله کاری را شامل میشود.
خاتمها بر اساس طرح، رنگ، شکل و ابعاد محل مورد استفاده بر روی سطح کار بهوسیله چسب مخصوص چسبانده شده و با ایجاد طرحهای گوناگون و قرینهسازی تمامی سطح طرح به وسیله خاتم مزین میگردد که پس از برخی ترمیمها، سوهان، سمباده و بتونهکاری و نهایتاً ساییدن و صاف کردن سطح خاتم، کار برای روغنکاری و جلا بخشی به وسیله مواد مخصوص مانند سیلر و کیلرو پولیستر آماده میشود.
مرغوبیت یک خاتم خوب به ریز نقشی و منظم بودن طرح بستگی دارد که همه اینها در مهارت استادکار در تهیه مواد اولیه و نحوه کاربرد آن و حوصله و دقت بسیار زیاد خلاصه میشود.
خصوصیات یک خاتم و محصول مرغوب وهنری
1. صاف بودن سطح کار و خالی نبودن هیچ جای خاتم.
2. یکنواخت بودن رنگ و مصالح به کار رفته در ساخت خاتم
3. عدم تغییر در رنگ و شکل
4. ترمیمکاریها و بتونهکاریها در سطح کار مشخص نباشند.
5. قرینه بودن تمامی گلها و اشکال در سطح کار و زوایا و اضلاع
6. دقیق و مهندسی بودن اساس و ساختمان طرح که تمامی ابعاد با هم همسان، قرینه و یک اندازه باشند که البته اگر شاسی طرح دقیق نباشد بهترین خاتم نیز بر روی آن نما و جلوهای ندارد و کل طرح را از بین میبرد به همین جهت است که یک هنرمند خاتمساز باید یک نجار چیرهدست هم باشد.
7. رنگکاری و روکش دادن محصول بایستی ماهرانه و بدون خدشه و هر عیبی باشد.
8. نقشها و مثلثها هر چه ریزتر باشند کیفیت و ارزش کار بیشتر است.
مهمترین مراکز خاتمسازی در ایران، اصفهان و شیراز و تهران هستند که البته اکثر خاتمسازان در تهران؛ اصفهانی یا شیرازی هستند.لازم است توجه شود که کلیه محصولات خاتمکاری شده بایستی دور از حرارت، رطوبت و نور مستقیم خورشید نگهداری و از تمیز کردن آنها با پارچه مرطوب و از به کار بردن هر گونه جلاسنج بر روی سطوح خاتم اجتناب شود.
میناکاری
میناکاری، میناگری یا میناسازی هنری است که سابقهای در حدود پنج هزار سال دارد و از صنایع دستی محسوب میشود. امروزه این هنر بیشتر بر روی مس انجام میشود ولی میتوان بر روی طلا، نقره، سفال نیز آن را به عمل آورد. طلا و نقره تنها فلزاتی هستند که به هنگام ترکیب با مینا اکسید نمیشوند از اینرو امکان اجرای طرح همراه با جزئیات و با شباهت هر چه تمامتر بر روی مینا را ایجاد میکنند در حالی که میناهای مسین چنین کیفیتی را ندارند. هنر شکلگیری مینا نیز از ترکیب اکسیدهای فلزات و چند گونه نمک در مجاورت حرارت بالا (۷۵۰ تا ۸۵۰ درجه سانتی گراد میباشد که رنگها در طول زمان و بر اساس دما به وجود میآیند. امروزه در ایران کانون تولید ظروف میناکاری شهر اصفهان و استادان برجستهای در تولید آثار مینا مشغول به فعالیت هستند.
پیشینه این هنر در ایران به زمان هخامنشیان میرسد و در زمان ساسانیان دچار تحولی بزرگ میشود، بنا بر نظر بسیاری از محققان تاریخ هنر، این دوره اوج شکوفایی هنر میناکاری است و معتقدند که میناکاران بیزانس و به دنبال آن سایر ممالک خارجی، این هنر را با ویژگیهای عالی و شگفت انگیزش، از هنرمندان ایرانی در دوره ساسانیان فراگرفتند.
محصولات این هنر در بسیاری از نقاط ایران تولید میشوند؛ اما اصفهان کانون تولید میناکاری ایران بهشمار میرود و استادان برجسته ای در این زمینه را در خود جای دادهاست.
در فرهنگ دهخدا میناسازی چنین تعریف شدهاست: نقاشی و تزیین فلزاتی همانند طلا، نقره و مس به وسیله رنگهای لعابدار مخصوصی که در حرارت بسیار زیاد پخته و ثابت شود.
نزدیکترین معنای لغوی برای مینا به معنی آسمان آبی است.
مینا کاری هنری است که طرحهای متفاوتی که معمولاً با قلم سفید است بر روی ظروف مسی، نقرهای و طلایی نقش میشود. رنگ زمینه زیر نقوش معمولاً به رنگهای آبی، سبز و گاهی قرمز میباشد که اگر به چشم هنر به داخل ظروف منقوش مینا بنگریم یادآور پهنای زیبای آبی آسمان باشد. شاید به همین خاطر است که اسم این هنر را مینا کاری نامیدهاند.
میناکاری هنری با پیشینهای در حدود پنج هزار سال است که برای زیبایی بخشیدن زیور آلات و ظروف مختلف استفاده میشدهاست. این هنر ترکیبی از آتش و خاک است که با هنر نقاشی آمیخته میگردد و نقشهای زیبایی را میآفریند. به گفته برخی کارشناسان و در پی تطبیق دادن میناکاریهای بیزانس با آثار ایرانی، این هنر در ایران شکل گرفته و سپس به دیگر کشورها رفتهاست. البته در اروپا آثاری باستانی یافت شده که پیشینهای بسیار طولانی دارند. برای نمونه شش انگشتر طلا مربوط به سیزده سده پیش از میلاد در قبرس یافت شده که نمونهای از میناکاری مرصع میباشند. همچنین مجسمه معروف زئوس که در یونان پیدا شده مربوط به پانصد سال پیش از میلاد میباشد.
همچنین در مورد لعاب شیشهای مینا بر روی فلز؛ و در کاوشهایی که در نهاوند صورت گرفت یک جفت گوشواره طلا به دست آمدهاست که سبک زرگری آن به سده هفتم تا هشتم پیش از میلاد مربوط میباشد.
هخامنشیان
در کاوشهای صورت گرفته در نهاوند، یک جفت گوشواره طلا به دست آمدهاست که سبک زرگری آن به سده هفتم تا هشتم پیش از میلاد مربوط میشود و نمونه ای از لعاب شیشه ای مینا بر روی فلز بهشمار میرود. یکی از این نمونههای قدیمی بازوبندی از طلا به همراه میناکاریهای تزیین شده بر روی آن است که مربوط به دوران هخامنشیان میباشد. در حال حاضر این اثر باستانی در موزه ویکتوریا و آلبرت لندن نگهداری میشود. کاسه برنزی موجود در موزه هنر لس آنجلس نیز از دیگر نمونههای ایرانی این هنر است که قدمت آن به ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد بازمیگردد و ۱۵ سانتیمتر قطر و ۳٫۲ سانتیمتر عمق دارد.
ساسانیان
بشقابهای ساسانی که در ارمنستان کشف شده در موزه هنرهای اسلامی برلین و در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری میشوند، نمونههای از آثار باستانی میناکاری ایرانی میباشند. همچنین در موزه آرمیتاژ سن پترزبورگ و موزههای انگلستان و فرانسه نیز آثار دیگری از میناکاری ایرانی موجود میباشد.
سلجوقیان
اوج هنری این هنر در دوره سلجوقیان بوده که تهیه ظروف برنجی و میناکاری مرسومیت داشتهاست و این آثار به کشورهای همسایه نیز فرستاده میشدهاست. یکی از نمونههای ارزشمند این دوره «سینی آلپ ارسلان» است که میناکاری بر روی نقره است و در موزه صنایع ظریفه بوستون نگهداری میشود. این اثر توسط استادی به نام «حسن الکاشانی» ساخته شده و نامش با خط کوفی بر روی آن حک شدهاست.
مغولها و تیموریان
در این دوره هنر فلزکاری به به دنبال آن میناکاری ایرانی دچار تغییرهایی گشت. سبک نوینی در میناکاری ایران به وجود آمد بهطوریکه تصویرها و شکلهایی که مربوط به ظاهر و لباس درباریان ایرانی بود جایگزین نگارههای عربی شد. همچنین در دوره تیموری نیز ترصیع فلز به شرقیترین صورت خودش رسید.
صفویان
در این زمان نقشهای مینیاتوری همانند مجلسهای بزم در دبار، شکار و اسبسواری بیشتر رواج داشت و میناکاری بر روی نقره انجام میشد. همچنین نقشهای اسلیمی و ختایی به طرحها افزوده شد و رنگ قرمز نیز بیشتر از همه دورهها به کار میناکاران آمد.
قاجار
در دوران قاجار، میناکاری کمی از تب و تاب افتاد و به اشیایی مانند سر قلیان و کوزه قلیان و کوزه و بادگیر قلیان محدود شد. در کاخ گلستان تاجی میناکاری شده از مس مربوط به آغامحمدخان دیده میشود. در دربار شاهان این سلسله به ویژه ناصرالدین شاه که قلیان کشیدن از سرگرمیهایش بود، قلیانهای میناکاری شده وجود داشت. در خانههای اشراف و بزرگان نیز قلیان، کمربند، آفتابه لگن، انفیهدان، گلابپاش، گوشواره، اشکدان و قوطی سیگار میناکاری شده نیز به چشم میخورد.
معاصر
در دوره معاصراین هنر با تغییراتی به دست هنرمندان اصفهانی روبرو گشته و به شکوفایی رسید . حضور شکرالله صنیع زاده و کارگاهش که در آن هنرمندان بنامی پرورش یافتند باعث شد که این هنر تاحدی دوباره به روزهای پر شکوهش بازگردد و توانست هنر میناکاری را بهنوعی احیا نماید. اکنون بسیاری از هنرمندان باتجربه و خوشذوق در زمینه میناکاری روی طلا به سبک دوره قاجار فعالیت مینماید. در حال حاضر «مینای خانهبندی» از رونق افتاده و فقط مینای نقاشی رواج دارد و مرکز آن نیز شهر اصفهان است.
از جمله دیگر میناسازان برجسته میتوان از: برادران نعمتاللهی، محمدعلی فرشید، ابراهیم زرقونی و فرزندان شکرالله صنیع زاده نام برد.
هماکنون بانوان بسیاری پا به عرصه میناکاری نهادهاند به گونهای که اکثر ظروف و نقوش میناکاری موجود در بازار به وسیله دستان هنرمند زنان اصفهانی شکل گرفتهاست. از جمله استادان زن معاصر میتوان از خانم مینا جوهری نام برد که به صورت تلفیقی آثاری ارزشمند را خلق نمودهاست.
آرتور پوپ خاورشناس آمریکایی در کتاب «بررسی هنر ایران» درباره هنر میناکاری چنین گفتهاست: «میناکاری هنر درخشان آتش و خاک است، با رنگهای پخته و درخشان که سابقه آن به ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد میرسد و ظهور آن بر روی فلز در طول سده ششم تا چهارم پیش از میلاد و پس از سال ۵۰۰ پیش از میلاد مشاهده میشود. هنر میناکاری در ایران بیش از نقاط دیگر تجلی داشته و یکی از نمونههای قدیمی آن درعهد صفویه توسط ژان شاردن جهانگرد فرانسه ذکر شدهاست که قطعه مینایی از کارهای اصفهان بوده، مشتمل بر طرحی از پرندگان و حیوانات بر زمینه گل و بته به رنگ آبی کم رنگ و سبز و زرد و قرمز.» لئو برونستین و اروین مرگولیس نیز سابقه این هنر را در ایران به زمان اشکانیان و ساسانیان میدانند ولی استفاده از آن را تا پیش از حکومت ایلخان مغول، غازان خان، روشن نیست.
همچنین در کتاب «جغرافیای اصفهان» (چاپ ۱۳۵۶) یکی از برجستهترین میناکاران نامدار اصفهان را چنین نام بردهاست: آقا علی نقاش که همچون پدرش آقا باقر، نقاش و میناساز برجستهای بوده که در سالهای پایانی پادشاهی محمد شاه قاجار درگذشت. دیگر استادان به نام آن دوره محمد باقر، میرزا بابا، احمد بودهاند.
مینا به لحاظ روش تولید به دو دسته تقسیم میشود:
۱) مینای خانهبندی
۲) مینای نقاشی
مینای خانهبندی شیوهای قدیمی است که به «مینای سیمی» نیز معروف است از مفتولهای بسیار نازک استفاده میشود. مفتولها را به شکل دلخواه درمیآورند و با چسب روی قطعه کار قرار داده با یک لعاب شیشهای روی آن را میپوشانند. سپس آن را در داخل کورهای با حدود ۱۰۰۰ درجه حرارت قرار میدهند و مفتولها به قطعه کار جوش میخورند. در مرحله بعد رنگهای مخصوص میناکاری را که به شکل پودر میباشند را بر روی سطح کار پر میکنند. بعد از آنکه سطح کار یکسان و هموار شد آن را به مدت ۳ دقیقه در داخل کورهای با حرارتی حدود ۱۰۰۰ درجه قرار میدهند. مفتولهای برنجی بعد از قرا گرفتن در کوره سیاه میشوند و باید با اسیدکاری رنگشان به حالت نخستین بازگردد. مینای خانه بندی در اصفهان و تهران رایج بوده ولی در حال حاضر تنها کارگاه آموزشی مینای خانه بندی در پژوهشکده میراث فرهنگی است که این هنر را آموزش میدهد. «مینای سیاه» یک گونه از «مینای خانهبندی» بهشمار میآید که به «مینای صائبین» نیز معروف است. این شیوه میناکاری بهطور عمده در جنوب کشور و به ویژه در اهواز انجام میشود.
مینای نقاشی
روشی که امروزه در اکثر شهرها مرسوم است به این صورت که نقشهای مینا بر روی لعابی شفاف شکل میگیرد. بدین منظور و برای میناکاری، ابتدا استادی مسگر یا دواتگر میبایست که شیئ مربوطه را بر اساس طرح مورد نظر بسازد و سپس استادی میناکار روی آن را لعاب سفید رنگ بدهد. مرحله لعاب دهی سه یا چهار بار انجام میگیرد و هر بار نیز همراه با قرار گرفتن در کوره با حدود ۹۰۰ درجه گرما هست تا رنگ لعاب ثابت شود. سپس نقاشی روی این جسم سفیدرنگ انجام میشود و دوباره شی به کوره میرود تا در درجهای در حدود ۸۵۰ تا ۹۰۰ درجه پخته شده و رنگها به شکل دلخواه در آیند. هماکنون از رنگهای شیمیایی در نقاشی استفاده میگردد حال آنکه در گذشته رنگهای بکار گرفته شده گیاهی یا معدنی بودند. شفافیت مینا نیز از وجود اکسید قلع بدست میآید؛ ولی در مینای منقوش که در زمان قدیم معمول بود و امروزه استاد علیرضا پروازی در میناکاری به کار میبندد ابتدا ماده لعابین را که از سیلیس و زنگارهای فلزات بدست میآید به صورت گرد درآورده وبا قلع کدر میکنند آنگاه حرارت میدهند تا مینای کدر به فلز جوش داده میشود و آنگاه بر این زمینه طرح مورد نظر به رنگهای آبگینهای رسم و سپس ذوب میشود.
میناسازان آثار متفاوتی را تولید میکنند که برخی از رایجترین آنها چنین میباشند:
• بشقاب، گلدان، کاسه و قدح، قابهای عکس، تابلوهای مینا که با هنرهای دیگر مانند طلاکاری، خاتمکاری، مینیاتور، جواهرسازی ترکیب میشود.
• درها، پنجرهها و ضریحهای میناکاری شده در مکانهای مذهبی به ویژه حرم امامان شیعی.
• اشیای تزیینی: جعبههای آرایش زنانه، جعبههای خاتمکاری و میناکاری، سرویس چایخوری و شربت خوری، قلیان، جعبه قرآن، زره، آیینه، قلمدان، کمربند، حبابهای میناکاری، گلاب پاش، آلبوم عکس، انفیه دان، غلاف خنجر.
• زیور آلات: گوشواره، سینه ریز، گلوبند، انگشتر، مدال.
رنگهای میناکاری بر روی فلزات و روی سفال با یکدیگر متفاوت میباشد.
رنگهایی که در میناکاری بکار میروند به دو طریق طبقهبندی میشوند:
• بر اساس منشأ
1. رنگهای گیاهی که در چیتسازی هم بکار میرود.
2. رنگهای معدنی که در نقاشی و میناکاری به کار میرفتند.
3. رنگهای فلزی که روی شی کار میشود.
• بر اساس میزان عبور نور
1. اوپک یا مات
2. ترانسپرنت یا شفاف
رنگ آبی (لاجوردی)
برای تهیه رنگ آبی اکسید کبالت یا فسفات کبالت یا آرسنات کبالت را به یکی از اکسیدهای آلومینیم (آلومین)، آهک (اکسید کلیسیم)، اکسید مگنز یا کوارتز اضافه میکنند. اکسید کبالت با کائولین ترکیب میشود و رنگ آبی روشن به وجود میآید. اگر آرسنات یا فسفات جانشین اکسید کبالت شود، رنگ آبی تیره به دست میآید و با اضافه کردن اکسید روی رنگ آبی آسمانی به وجود میآید؛ هم چنین با اضافه کردن اکسید نیکل رنگ آبی متمایل به خاکستری به دست میآید و بالاخره با اضافه کردن اکسید کروم میتوان به رنگ سبز مایل به آبی رسید.
رنگ قرمز مایل به بنفش (صورتی)
با مخلوط کردن موادی مانند و مقدار بسیار کمی رنگ قرمز مایل به بنفش به وجود میآید و با افزایش مقدار آهک، رنگ آتشی تر میشود و اگر مقدار بالا رود رنگ قرمز متمایل به آبی حاصل میشود. اسید بوریک این رنگ را به طرف رنگ بنفش تمایل میدهد و اکسید پتاسیم و سدیم رنگ صورتی فوق را به رنگ بنفش ارغوانی تغییر میدهد.
خردهشیشه+ نشادور+ محلول طلا
رنگ سبز
مواد اصلی رنگ سبز اکسید کروم است که سخت حل میشود و کاربرد آن در دمای بالا است و چون این کسید خود استحکام کافی در مقابل حرارت دارد، بنابراین اضافه کردن اکسید آلومینیوم (آلومین) به آن لزومی ندارد. برای مواد رنگ سبز از اکسید کرومCr2O3 خالص استفاده میشود و برای تیره کردن آن از اضافه کردن مقداری اکسید نیکل NiO استفاده میشود و برای سبز تیره دارای (O,VNiO), (Cr2O3) و سبز روشن، توسط حرارت دادن Cr2O3 با آهک یا CaF2 فلوئورید کلسیم به دست میآید و رنگ سبز روشن مایل به زرد، مخلوطی از کرومات باریم، آهک و اسید بوریک تهیه میشود و کرومات باریم از ترکیبات کلرور باریم به دست میآید و با اضافه کردن مقدار کمی اکسید آهن رنگ سبز متمایل به قهوه ای تولید میشود.
هم چنین ترکیبات مس برای تولید رنگ سبز مورد استفاده قرار میگیرد؛ زیرا این مواد در لعاب به راحتی حل میشود.
براده مس+ سنگ چخماق +کرومات سرب
رنگ زرد
با آنتیموانات سرب میتوان رنگ زرد به دست آورد. با تغییر دادن مقدار اکسید بُر B2O3، قلیاییها و SrO2 و هم چنین FeO محتوی در این رنگ میتوان انواع رنگهای زرد دیگری را به دست آورد. زرد لیمویی در دماهای ۱۰۲۰ الی ۱۰۵۰ درجه سانتیگراد کاربرد دارد و میتوان با اضافه کردن اکسید سر تا ۱۲ درصد در مقابل افزایش دما تا حدی غیرحساس کرد. زرد طلایی دمای گداز مواد رنگ SK-3a-4a است. مواد رنگ زرد را میتوان توسط وانادیم اکسید زیرکن و همچنین با قلع وانادیوم تولید رنگ زرد وانادیوم، اکسید زیرکن حساسیت کمتری نسبت به دما نشان میدهد. این رنگ در لعابهای قلعی ای استفاده میشود که مقدار اکسید کلسیم آنها تا حد امکان کم باشد. اضافه کردن کربنات منیزیم رنگ را مناسب تر میکند. بهطور کلی ترکیب رنگ زرد از براده آهن، اکسید کرمیم (کرمیک) اکسید قلع و سرب است.
رنگ قرمز ارغوانی
از مخلوط اکسید قلع و رسوب طلا حاصل میشود. این دو ماده میتوانند به نسبتهای مختلف با یکدیگر مخلوط شوند. برای کار کردن با این رنگ بهتر است که خوب وامال شود تا بتواند بهتر و برای کارهای ظریف تر مورد استفاده قرار گیرد. ترکیبات آن عبارتند از: بلور، تنه کار، بوره، شوره و طلای حل شده.
رنگ فیروزه ای
از ترکیب قلع، سرب، پودر شیشه، سنگ چخماق، بلور توفال مس، رنگ قمی یا نائینی به دست میآید.
اکسید قلع و اکسید سرب+ سنگ چخماق+ خردهشیشه+ براده مس
رنگ قهوه ای
رنگ قهوه ای را میتوان با مخلوط کردن اکسیدهای Fe2O3 و Cr2O3 و Al2O3 و ZnO به دست آورد. همچنین رنگ قهوه ای دیگری را میتوان با اکسید منگنز به دست آورد. اما بهطور کلی رنگ قهوه ای از ترکیبات اکسید آهن، اکسید کرم سبز و اکسید روی حاصل میشود
رنگ مشکی (سیاه)
مواد رنگ مشکی با مخلوط کردن اکسید آهن Fe2O3، کروم و اکسید کبالت CoO به دست میآید و اگر مقدار آهن بیشتر شود رنگ مشکی متمایل به قهوه ای تغییر میکند و با اضافه کردن CoO اکسید کبالت رنگ مشکی حاصل میشود. برای اینکه مواد رنگ برای نقاشیهای زیر لعاب مناسب تر شود به آن مقداری کائولن و فلدسپات اضافه کرده، مخلوط میکنند. البته با یک اکسید به تنهایی هرگز امکان تهیه رنگ سیاه نیست؛ بنابراین با مخلوط کردن چند اکسید رنگ سیاه کامل به وجود میآید و با استفاده از اکسید کبالت و اکسید آهن و حتی بعضی مواقع اکسیدهای دیگر مانند کروم و مس رنگ سیاه به وجود میآید. این مخلوط اکسیدها را پس از حرارت دادن آسیاب کرده، مورد استقاده قرار میدهند و میتوان گفت که رنگ مشکی ترکیبی است از اکسید آهن، اکسید سرب، اکسید کبالت و دیاکسید منگنز.
رنگ طلا
طلا یکی از موادی است که از قدیم برای رنگ کردن شیشه مینا مورد استفاده قرار میگرفتهاست. طلا در لعاب رنگ بینایی دارد و درخشندگی مخصوصی به بدنهٔ اجسام لعاب میدهد. این رنگ را میتوان با ضخامتی در حدود ۰/۰۰۰۰۴۱ میلیمتر بر روی بدنه لعاب کاری ترسیم کرد. برای رنگ طلای معمولی از کلرید طلا AuCl3 با مخلوطی از روغن آلی گوگرددار استفاده میکنند. مواد روانکننده ای که در اینجا به کار گرفته میشود از ترکیبات بیسموت یا اغلب نمکهای رودیوم یا توریوم است. کاربرد طلا در صنعت لعاب بدین صورت است که ابتدا مایع به دست آمده از طلا را که غالباً رنگ مشکی یا قهوه ای سوخته دارد و به شکل قیر است توسط قلم مو بر روی بدنهٔ لعاب نقاشی میکنند. سپس آن را در دمای ۶۰۰ تا ۷۰۰ درجه سانتیگراد در مجاورت ترکیبات فلاکس حرارت میدهند. برای رقیق کردن طلا میتوان از روغن ترپنتین (ترابانتین) نیتروبنزول – تولول (تولوئن) یا سایر مواد دیگر مانند نفت، بنزین و تینر استفاده کرد.
ابزارهای مورد نیاز:
ورقه (طلا، نقره، مس، ورشو، آهن و برنج) به جهت چکش خواری بیشتر و اکسید نشدن در دمای ذوب مینا بیشتر از طلای ناب استفاده میشد. هاون، ماده آبگینهای مینا، کاغذ کپی، چکش، سندان، گیره، اره کمانی و اره فلز بر، قیچی فلز بر، قلم مو، رنگ (گیاهی، معدنی یا فلزی) که در مینای اصیل میناهای رنگین پودر شده که دمای ذوب نسبتاً پایینی از مینای زیرین دارند. کوره، پنس ولحیمهای مختلف برای جوشکاری، دستگاه جوش، سمبه ماتریسهای مختلف که قالبهای مختلف گرد، مربع، بیضی دارد، سمبههای سوراخ برای تهیه انواع زیورآلات، دستگاه سمبادهزنی و پرداختکاری، قلمموهای بسیار ریز.
مواد مورد نیاز:
اسیدنیتریک و اسید سولفوریک جهت چربی زدایی، ذوقاب برای از بین بردن اکسید به وجود آمده بر روی کار، سیلیس، کربنات، سدیم، پتاسیم، آهک و قلع و سرب نیز از مواد شیمیایی مورد نیاز میباشند.
تهیه زیرساخت
اولین مرحله در ساخت یک محصول مینا، تهیه زیرساخت است که معمولاً به دو روش زیر تهیه میشود:
• روش خمکاری
در این روش قالب مخصوص بشقاب، گلدان یا هر شیء دیگر موردنظر را بین قالب و گیره دستگاه قرار میدهند. هنگام چرخیدن ورقه به وسیله میلهای که سر آن کاملاً گرد است، با فشار، وزنه را بر قالب خم میکنند.
• روش چکشکاری
در این روش بدون استفاده از قالب و با استفاده از انواع چکش، میل قلوه، انبر و سندان اشیاء را به اشکال موردنظر تهیه میکنند و پس از هر بار عمل چکشکاری، قطعه را در آتش قرار میدهند و مجدداً آن را چکشکاری میکنند تا کاملاً به شکل موردنظر درآید.
برداشت آلودگیها از سطح زیرساخت
سطح فلز برای بهتر چسبیدن لعاب مینا، باید کاملاً تمیز باشد. درصورتیکه حتی اثرانگشت هنرمند بر زیرساخت باقی بماند، چربی آن مانع از ارتباط مستقیم لعاب با بدنه شده و در سطح لعاب بریدگی به وجود میآید.
به این منظور از روشهای مختلفی استفاده میشود:
• شیء را درون مخزن شیشهای متناسب با ابعاد آن حاوی نمک طعام و سرکه فرو میبرند یا روی شیء مورد نظر مستقیماً سرکه ریخته و سپس نمک بر کلیه سطوح آن میپاشند و توسط برس سیمی لکهها را پاک میکنند.
• استفاده از جوهر گوگرد (اسیدسولفوریک): در این روش شیء را درون محلول گرم اسیدسولفوریک رقیق غوطهور کرده و در صورتی که شیء بیش از حد دارای لکه باشد، آن را درون اسیدسولفوریک غلیظ قرار میدهند و توسط برس سیمی آن را تمیز میکنند. سپس با آب شیء را شستوشو میدهند تا کاملاً از اسید پاک شود.
• استفاده از صابون، الیاف فلزی، سمباده و آب نمک: در پایان تمام مراحل، شیء پاک شده را با آب تمیز میشویند و توسط خاک اره آن را خشک میکنند. سپس قبل از لعابکاری توسط هوای فشرده کمپرسور، آن را از هرگونه گرد و غبار پاک میکنند.
آمادهسازی لعاب
پودر لعاب به جهت غیرمحلول بودن و وزن حجمی زیاد به تنهایی نمیتواند مورد استفاده قرار گیرد؛ بنابراین جهت معلق کردن ذرات لعاب در آب و چسبندگی بیشتر آن، از غلظت دهندههای طبیعی مانند «به دانه» استفاده میکنند. ابتدا «به دانه» را میجوشانند تا لعاب آن به دست آید. سپس آن را به نسبت یک به ۱۰ با پودر لعاب مخلوط میکنند.
لعاب کاری
به دو روش انجام میگیرد:
• روش اسپری به وسیله پیستوله: در این روش لعاب به وسیله پیستوله در اتاقک کوچکی که به آن اتاقک اسپری گفته میشود، روی زیرساخت پاشیده میشود. این اتاقک میبایست به سیستم تهویه مناسب مجهز باشد تا اسپریکننده از ذرات معلق لعاب در هوا که سمی و خطرناک است، در امان بماند. در این روش مقداری از لعاب به هدر میرود.
• روش دستی یا غرقاب: در این روش لعاب را روی قطعه میریزند تا تمام سطح آن را بپوشاند. این روش به لحاظ جلوگیری از هدر رفتن لعاب و معلق نشدن ذرات آن در هوا، از نظر اقتصادی و از نظر بهداشتی ارجح است.
پس از لعابکاری، اشیاء لعابزده شده را میبایست در فضایی دور از هرگونه گرد و غبار در کنار کوره یا در گرمخانه قرار داده و حتماً قبل از قراردادن شیء در کوره، مجدداً توسط هوای فشرده غبارروبی کرد.
پخت لعاب
پس از خشک شدن کامل لعاب و برطرف کردن هرگونه گرد و غبار از روی آن، مرحله پخت آغاز میشود.
برای پخت لعاب، حرارت کوره میبایست در حدود ۹۰۰ درجه سانتیگراد باشد. فرایند پخت لعاب بیش از ۲ تا ۳ دقیقه به طول نمیانجامد و زمانیکه سُرخی مناسب قطعه و لعاب توسط استادکار تشخیص داده و از پخت کامل لعاب اطمینان حاصل شد، شیء را از کوره خارج کرده و در کنار کوره قرار میدهند تا به تدریج سرد شود. صنعتگران سنتی از دماسنج استفاده نمیکنند؛ فقط به تجربیات و شواهد بسنده میکنند. در این زمان رنگ لعاب به رنگ زرد نخودی مایل است و با از دست دادن حرارت به تدریج رنگ آن به سفیدی میگراید.
آمادهسازی رنگ
رنگهای مورد استفاده برای نقاشی روی زمینه مینا به رنگهای نسوز معروف است و عمدتاً از پودر اکسید فلزات تشکیل شدهاست. در قدیم، استادکاران میناساز، خود این رنگها را تهیه میکردند ولی امروزه از پودرهای رنگ آماده وارداتی استفاده میشود.
جهت آمادهکردن این رنگها برای نقاشی روی اشیاء مینایی، میبایست ابتدا محلول صمغ عربی در آب را با گلیسیرین به نسبت یک به ۲ مخلوط کرده و پس از قراردادن پودر رنگ موردنظر بر شیشه و چکاندن چند قطره از مخلوط فوق توسط کاردک، رنگ را آماده کرده و مانند رنگهای آبرنگ از آن استفاده میکنند. در واقع مخلوط محلول صمغ عربی و گلیسیرین، عمل حلال رنگ را انجام میدهد.
در صورت خشک شدن باقیمانده رنگ، با چکاندن چند قطره از مخلوط صمغ عربی و گلیسیرین، مجدداً آن را برای نقاشی آماده میکنند. پودر رنگ را میتوان با جوهر کاج یا جوهر اسطوخودوس آمیخته و آماده نقاشی کرد. در این صورت باید به شیوه «رنگ روغن» عمل کرد.
انتقال طرح بر لعاب
برای این منظور، ابتدا هنرمند میناساز، طرح موردنظر خود که معمولاً برگرفته از نقوش اسلیمی و ختایی، گل و مرغ، شکارگاه و صورتسازی است را روی کاغذ آورده و سپس کاغذ را «سوزنکاری» یا «سمبادهکاری» میکنند؛ به این صورت که خطوط طرح را نزدیک به هم سوراخ سوراخ میکنند. سپس با خاکستر یا دوده طرح را روی قطعه لعابی پیاده میکنند.
نقاشی
نقاشی را میتوان با قلمگیری آغاز کرد و ابتدا خطوط اصلی طرح را قلمگیری و سپس قسمتهای مختلف را رنگآمیزی کرد. همچنین، میتوان ابتدا طرح را رنگآمیزی و سپس دور آن را قلمگیری کرد.
در رنگهای مینایی، رنگ سفید وجود ندارد و اگر استفاده از این رنگ ضروری باشد، هنرمند با مهارت از سفیدی لعاب زمینه استفاده میکند یا پس از نقاشی با قلم نوکتیزی رنگ را از روی زمینه برمیدارد تا رنگ سفید لعاب ظاهر شود. چنانچه در طرح مورد نظر، رنگ طلایی وجود داشته باشد، در همین مرحله باید با آب طلا، نقاشی را تکمیل کرد.
همچنین، در مرحله نقاشی در صورتی که روغنهایی نظیر گلیسیرین یا اسطوخودوس یا روغنهای مشابه جهت آمادهسازی رنگ استفاده شود، باید قبل از قراردادن شیء در کوره، آن را با گذاردن روی اجاق برقی یا شعله ملایم (چراغ الکلی) یا با نزدیککردن قطعه به کوره، روغن آن را به صورت دود خارج کرد و از بین برد، زیرا در غیر این صورت ممکن است که در سطح مینا منافذی بر اثر جوشش این روغنها به وجود آید و سطح مینا آبلهگون شود. هنگام نقاشی بر مینا، زیاد شدن رنگ موجب شُرّه و خرابی کار در مرحله حرارت دادن میشود. اگر رنگ در نقطهای بیش از حد لازم باشد، میبایست قبل از پخت، اضافی آن را برداشت.
پخت نقاشی
پس از آنکه نقاشی روی لعاب پایان یافت، باید مجدداً قطعه را در کوره حرارت داد. این بار حرارت کوره میبایست بین ۶۰۰ تا ۷۵۰ درجه سانتیگراد باشد. درصورتی که جهت رنگآمیزی از طلا استفاده شود، باید فرایند پخت در حرارت حداکثر ۴۵۰ درجه سانتیگراد صورت گیرد، زیرا در دمای بالاتر، طلا از بین خواهد رفت.
حرارت دادن مینا مخصوصاً در مرحله پخت نقاشی باید با دقت صورت پذیرد؛ چنانچه حرارت کوره یا زمان آن بیشتر از حد لزوم باشد، سبب جاری شدن رنگ یا نفوذ آن به داخل لعاب اولیه مینا میشود. همچنین، اگر دما و زمان کمتر از حد باشد، رنگ به خوبی پخته نمیشود و پس از پخت به خوبی از روی لعاب پاک شده یا به حالت کدر درمی آید. پس از پایان پخت کار نقاشی مینا، روی آن را با لعاب شفاف با ضخامت کم میپوشانند و مجدداً میپزند.
تکمیل کاری
لعاب، لبه دهانه و پایه اشیاء مینایی مانند گلدان، بشقاب و ظروف مختلف را کاملاً نمیپوشاند و ظاهری ناخوشایند به آن میدهد. برای رفع این نقص، میبایست از زههای برنجی یا نقرهای استفاده کرد؛ به این ترتیب که ابتدا مفتول برنج یا نقره را به وسیله دستگاه نورد بهصورت نواری با پهنای ۲میلیمتر درآورده، سپس از سوراخ مخروطی شکل عبور داده تا به شکل ناودان درآید. سپس به وسیله آن، لبه اشیاء مینایی را پوشانده و با لحیمِ نقره جوش داد.
زیرساخت مینا باید یکنواخت و یکتکه بوده و فاقد قسمتهای زائد و اضافی باشد. لبههای زیرساخت باید عاری از رنگ سبز و سطح آنها بدون تَرک بوده و تیز و برنده نباشد. سطح اتکای ظرف، کاملاً صاف و یکدست باشد. لعاب مینا باید فاقد ترک، پریدگی، پوسته، حباب، سوراخ و زبری باشد و غلظت آن بهگونهای باشد که در همه قسمتها یکسان بوده و دارای نقاط برجستهتر در سطح شیء نباشد.
سطح ظرف مینا باید از درخشندگی کافی برخوردار باشد. شفافیت، براق بودن و صیقلی بودن ظروف مینا، نشاندهنده استفاده از رنگ مرغوب و خوب پخته شدن آنها در کوره است ولی اگر هنگام دست کشیدن بر روی ظروف زبری و ناصافی احساس شد، نشانه کیفیت نامناسب آنها است.
ضخامت رنگ در نقاشی و تزئین مینا باید یکنواخت باشد و رنگهای بهکار رفته در مرزِ طرحها، درهم ادغام نشده و هماهنگ باشد. نقوش باید اصالت ایرانی داشته و در رنگگذاری، طرح اصلی حفظ شده و قلمگیری با نهایت دقت انجام شده باشد. پرداز طرحها و نقشها بایستی تمیز و با ظرافت کار شده باشد. پشت ظرف باید دارای لعاب مرغوب و با کیفیت و بدون زدگی و تَرک باشد.
اگر بر روی رنگ یا لعاب داخل ظروف ترکخوردگی مشاهده شد، نشاندهنده سوخته شدن ظرف در حین کورهکاری است.
هنر گچبری
یکی از هنرهای وابسته به معماری است که در هر منطقه و هر دوره زمانی، شکل و شیوه مخصوص به خود را داشتهاست. همانطور که از نام این هنر پیداست، مصالح اصلی بکار رفته در این هنر گچ میباشد. در ایران نیز گچبری در دورههای مختلف تاریخی همراه با تفاوتهایی بودهاست. گچ به دلیل داشتن خاصیت شکلپذیری، چسبندگی، رنگ مطلوب، کاربرد آسان، فراوانی و ارزانی کاربرد زیادی در هنرهای تزئینی دارد.
شواهد باستانشناسی نشان میدهند که تاریخ ساخت گچ به پیش از ساختن خشت و پخت آن به صورت آجر میرسد. در قدیمیترین بنای دنیا، یعنی اهرام ثلاثه مصر که قدمتی چهار هزار و پانصد ساله دارد، از گچ به عنوان ماده چسبنده مقاوم بعد از ازاره در بین سنگها و جهت کلافسازی آنها استفاده شدهاست. یکی از کاربردهای ویژه گچ، اندود کردن دیوارها و سطوح داخلی ساختمانها است و هنر گچبری، این آراستگی را به حد کمال و دلنوازی میرساند. به کار بردن تزئینات گچی در تزیین دیوارها، روش معمول در شهرهای ایران و عراق بودهاست. اولین مردمی که در ایران به این کار دست زدند هخامنشیان و سپس ساسانیان بودند و اعراب در جریان فتوحات خویش، این هنر را از آنها فرا گرفتند. هنرمندان دوره اموی بهطور وسیعی کاخها را با گچبری منقوش برجسته تزئین مینمودند. نمونه بسیاری از این گچبریها در کاخهای «خربة المفجر»، «الحیر الغربی» و «المنیه» به کار برده شدهاست که گچبریهای کاخ المنیه به واسطه دربرداشتن عناصر آدمی و حیوانی در کنار تزئینات هندسی و گیاهی، اهمیت بیشتری دارد. روش تزیینات گچی روی دیوارها، پس از بهکارگیری خشت در بناها گسترش پیدا کرد و این روش در کاخهای شهر سامرا رواج یافت. پایین دیوارها با ازاره گچی به ارتفاع حدود ۱۰۰ سانتیمتر پوشانده میشد. این گونه تزیینات در دو قصر جوسق و بلکوارا به کار رفتهاست. مجموعه تزیینات کاخهای سامرا در مرحله اول طبیعی هستند اما در دوره بعد عناصر تزیینی از طبیعت فاصله میگیرند. در سومین مرحله، زمینه تزیینات عمق چشمگیری مییابد که بهترین نمونههای آن در کاخ بلکوارا به چشم میخورد. در این دوره، ابتکار پوشش سطح آن چنان کامل گردید که تقریباً تمام زمینه را میپوشاند و این امر که برای نخستین بار در هنر اسلامی رواج یافت، اوج ترقی روشهای تزیینی بهشمار میرود و پس از آن در دنیای اسلام منتشر شد و از مهمترین ارکان هنر اسلامی گردید. روش تزیینات گچی روی دیوارها از طریق حکومت طولونی از عراق به مصر انتقال یافت و نمونههایی از آن در جامع طولون روی سطح داخلی و اطراف طاقها و دور پنجرهها به کار برده شد.
هنرمندان دوره فاطمی، همچنان تحت تأثیر تزیینات هنر ساسانی (هنر رایج در دوره عباسی) بودند. تزیینات نقاشی گچی موجود در رواق قبله جامع الازهر از عناصر گیاهی که از روش تزیینات طولونی و عباسی اقتباس گردیده، تشکیل یافتهاست ولی اختلاف در طریقه استفاده از آنهاست. همچنین نمونههای زیبایی از خط کوفی مشجر در کتیبه موجود زیر سقف یافت میشود. در دوره فاطمی اهمیت تزیینات خطی افزایش یافت و بهکارگیری خط کوفی مشجر روی زمینههای برگدار اشکال گیاهی انتشار یافت.
در دوره ایلخانی، هنر گچبری به سرحد کمال مطلوب رسید. به وجود آمدن محرابهای گسترده با انواع خطوط به ویژه گونههای مختلف کوفی، بهکارگیری انواع گره هندسی با نقوش اسلیمی طوماری و اسلیمی ماری در لا به لای کتیبه و اسپرهای خط با گل و برگهای پهن و نیز گودی و برجستگی نقوش، موجب تحولی عظیم و خلق شاهکارهای عظیم گچ بری در این دوران شد.
تزیینات گچی معمول در دوره سلجوقی، در عصر ایلخانی به تدریج رو به دگرگونی رفت و پر بودن و شلوغی تزیینات تبدیل به ویژگی گچبری این دوران شد. از زیباترین نمونه این گونه تزیینات شلوغ، نقوش به کار رفته در مسجد حیدریه قزوین، جامع ورامین و محراب مسجد ارومیه را میتوان نام برد. روشهای متنوع کنده کاری روی گچ و شلوغی عناصر تزیینی مختلف، در قرن هشتم جایگاهی خاص یافت. بهترین نمونه بیانگر این تحول، محراب اولجایتو در مسجد جامع اصفهان است که تاریخ ساخت آن ۷۱۰ ه.ق است.
در دوره ممالیک بحری، روش تزیین دیوارها با نوارهای گچی منقوش به عناصر نوشتنی، روی زمینه تزیینات گیاهی رایج گردید که نمونه آن در بالای پنجره مسجد «الظاهر بیبرس» مشاهده میشود. زیباترین نمونههای گچی مملوکی، در پنجرههای گچی مشبک موجود در جامع دیده میشود که با اشکال هندسی همراه با شیشههای رنگین تزیین شدهاست. این پنجرهها را حاشیههایی مزین به عناصر برگ و شاخه و نوشتههای کوفی دربر گرفتهاست.
دوره تیموری، عصر به وجود آمدن رسمی بندی و کار بندیهایی از قالبهای گچی مقرنس و قطار بندیهای گچی ارزشمند است. بهطور کلی، در هنر گچ بری این دوران انواع خطوط کوفی مشجر، مزهر، معقد و مشبک و نیز خطهای محقق، نسخ، ثلث، رقاع، تعلیق و نستعلیق و به خصوص از خط معقلی، استفاده فراوان شدهاست. از آثار فراوان این دوره میتوان به مقرنس بندیهای گچی ارزشمند سردرِ مسجد میدان کاشان، قطار بندیهای گچی مدرسه خرگرد در خواف و خطوط گچ بری شده در بقعه شیخ احمد جامی در تربت جام را نام برد.
در دوره صفوی، هنر گچبری وارد روشهای خاصی میشود؛ بهطوریکه زیباترین مقرنسبندیهای گچی با عناصر گوناگون بهخصوص مقرنسهای طاس و نیمطاس همراه با نقوش گل و گیاه با انواع تیغههای گچی دالبُری، زینتبخش کاخهای شاهی شدهاست. در این میان میتوان به پدیدههای ارزشمند مقرنس قطار و کاربندیها و یزدیبندیهای گچی بسیار شگرف کاخ هشت بهشت، سردر بازار قیصریهٔ اصفهان و بهخصوص دالبُرهای تیغه منقوش از ظروف گوناگون همچون تُنگ و سبو و مقرنسبندیهای طاسهدار گچی در تالارهای شاهنشین و موسیقی کاخ عالیقاپو و نیز خط گچبری ثلث بسیار ارزشمند در صفهٔ درویش مسجد جامع همین شهر را یاد داشت.
هنر گچبری قرون اولیه اسلام
پس از ظهور اسلام نیز از هنر گچبری در بناها استفاده میشدهاست، ولی به دلیل حرمت پیکره سازی، این هنر در قالب نقوش برجسته از گل و گیاه و نیز انواع طرحهای اسلیمی و بندهای ختایی، به ویژه در قالب انواع خطهای مختلف و متنوع تجلی یافت. در آثار گچبری به جا مانده از قرن سوم هجری نمونههای درخشانی در مسجد فریومد سبزوار به نام مینو تکاری به واقع خلاقیت هنر بیمانند از سر پنجه هنرمندان آن روزگار برای ما به یادگار ماندهاست.
هنر گچبری دوره سلجوقی
هنر گچبری در انواع خط کوفی همراه با نقوش اسلیمی خرطوم فیلی روند تحول این هنر در دوره سلجوقی بودهاست. بهطور کلی هنر گچبری در دوره سلجوقی مورد توجه در نما سازیهای داخل بودهاست. از میان آثار این دوره میتوان به گچبریهای مسجد اردستان با خط بسیار زیبای کوفی مزهّر و بخصوص مسجد و گنبد علویان در همدان که به واقع دنیایی از هنر گچبری بسیار گستردهای در آن اشکال گوناگون جمع شدهاست اشاره داشت.
هنر گچبری دوره ایلخانی
در دوره ایلخانی روند هنر گچبری به سرحد کمال مطلوب رسید. به وجود آمدن محرابهای گسترده با انواع خطهای کوفی و خطهای سلطانی، دیوانی، رقعی، و بهکارگیری انواع گره هندسی با نقوش اسلیمی توماری و اسلیمی ماری در لابلای کتیبه و اسپرهای خط با گل و برگهای پهن گود و برجسته، عظمت و شگرفیهای فراوان در آثار ایران و هنر گچبری در آن به وجود آورده شده.
از میان آثار به جا مانده از این دوران میتوان به کتیبههای گچ بری خط کمنظیر مسجد حیدریه قزوین، خانقاه و بقعه بایزید بسطامی در بسطام در مقیاس گسترده و وسیع، محراب ارزشمند پیر بکران در جنوب اصفهان و نوعی بیهمتا از این هنر ارزشمند را در محراب بسیار جالب و منحصر به فرد الجایتو در در مسجد جامع اصفهان که به جرئت میتوان این پدیده بزرگ و عظیم هنر گچبری را شاخصترین و با ارزشترین نوع گچبری در معماری جهان، بخصوص جهان اسلام دانست و از آن یاد کرد.
هنر گچبری دوره تیموری
دوره تیموری عصر به وجود آمدن رسمی بندی و کاربندیهایی از قالبهای گچی ارزشمند و به تحول رسیدن هنر گچبری از نقوش گوناگون بخصوص اسلیمی و انواع خطهای گوناگون میباشد. بهطور کلی در هنر گچبری این دوره از هنرهای دیگر چون هفت قلم خط از انواع کوفی به نامهای کوفی پیرآموز، کوفی مشجًر، کوفی مزهّر، کوفی گره دار، کوفی مشبک، کوفی تصویری و تعدادی دیگر کوفی در آثار ادوار اسلامی نهایت استفاده شدهاست. همچنین خطهای (محقق، نسخ، ثلث، رقاع، تعلیق، و نستعلیق) با هنر آفرینیهای فراوان و در مواردی از شاخههای این خطها بخصوص خط معقلی در هنر گچبری آثار ایران بهره فراوان گرفته شدهاست. از آثار فراوان این دوره میتوان به مقرنس بندیهای گچی ارزشمند سردرِ مسجد میدان کاشان، قطار بندیهای گچی مدرسه خرگرد در خواف و خطهای بسیار جالب گچبری بقعه شیخ احمد جام در تربت جام و بقعه سید رکن الدین در یزد و بسیاری دیگر اشاره داشت.
هنر گچبری دوره صفوی
در دوره صفویه هنر گچبری وارد روشهای خاص شدهاست. بهطوریکه زیباترین مقرنس بندیهای گچی با عناصر گوناگون بخصوص مقرنس بندیهای طاس و نیم نیم طاس همراه با نقوش گل و گیاه با انواع تیغههای گچی دالبری زینت بخش کاخهای شاهی به بهترین شکل ممکن گردیدهاست.
در این میان میتوان به پدیدههای ارزشمند مقرنس قطار و کاربندیها و یزدی بندیهای گچی بسیار شگرف کاخ هشتبهشت و سردرِ بازار قیصریه در اصفهان بخصوص دالبرهای تیغه منقوش از ظروف گوناگون همچون تنگ و سبو مقرنس بندیهای طاسه دار گچی در تالارهای شاهنشین و موسیقی کاخ عالی قاپو و خط گچبری ثلث بسیار ارزشمند در صفه درویش مسجد جامع اصفهان و بسیاری دیگر یاد فراوان داشت.
هنر گچبری دوره زندیه
هنر گچبری در دوره زندیان هنر آفرینیهای فراوان و ارزشمند از گچبری، مقرنس بندی گچی، ترنج اندازی همراه با گل و گیاه و نقوش بدیع در آثار شهرهایی چون شیراز و بخصوص در عمارت کلاه فرنگی، مقبره اولیه خان زند (وکیل الرعایا) که امروز موزه پارس میباشد به وجود آمد.
هنر گچبری دوره قاجار
هنر گچبری در دوره قاجار رونق فوقالعادهای به خود گرفت، به علت مسافرت پادشاهان قاجار به فرنگ از هنر گچبری اروپا تقلیدهایی در کاخهای شاهی بخصوص در سر ستون سازیها، گلویی سازیها و سقف سازیها در کاخهایی چون گلستان و عشرت آباد و پارهای دیگر حدوداً پیروی گردید. اما بهطور قاطع میتوان گفت که این تقلیدها هرگز نتوانست جای هنر و نقوش بسیار پر هنر اصیل ایرانی، بخصوص نقشهای اسلیمی و ختایی و گل و گیاه که نشأت گرفته از سرپنجه با ذوق هنرمندان ایران زمین میباشد را در گچبری بناهای ایران زمین بگیرد. البته در این برهه از زمان در هنر گچبری خلاقیتها و نوآوریهای بسیار چشمگیری از طرف هنرمندان گچبر در آثار و ابنیه و به خصوص منازل مسکونی سنتی بیرونی و اندرونی ایران پدیدار گشت که به واقع هر یک از آثار به جای مانده خود تابلوهای بسیار نفیس و پر ارزش از هنر با فلسفه و خرد و فرهنگ هنرمندان ایران است. از میان آثار فراوان گچبری این دوره میتوان به گچبری جالب کاخ ارم و نارنجستان قوام در شیراز و مقرنس بندیهای آونگ گچی همراه با گچبریهای خانه طباطبائی و خانه بروجردیهای کاشان و خانه شهریاری در بخش یانهسر شهرستان بهشهرهمراه با نوآوریهای شگرف در بناهای یادشده و بسیاری از بناها و آثار دیگر ایران یاد کرد.
امروزه گچبری به صورت دو نوع کلاسیک و مدرن انجام میشود. گچبری کلاسیک از دوازده سبک تشکیل شده است. گچبری مدرن که جدیدا به این اسم رواج پیدا کرده است؛ همان نقش برجسته میباشد.هنرمندان گچبری توانستهاند با خلاقیت خود طرحهای زیبایی از هنر گچبری را مطابق با نیازهای زمان پیادهسازی کنند. شاید بتوان نام این نوع گچبری را گچبری مدرن گذاشت. طرحهای جدیدی که بدست هنرمندان جوان برای ساختمانهای امروزی پیادهسازی میشود. در این نوع گچبری بیشتر از نورپردازی استفاده میگردد تا حال و هوای جذاب تری به اثر بدهند. نکته مهم این است که خلاقیت باعث ابداع طرحهای زیبایی مطابق با نیازهای فعلی افراد گشته.
با توسعه صنعت ساختمان و خانهسازی در تعداد انبوه در کلانشهرها تزیینات داخلی مربوط به گچبری که به حالت سنتی و با دست ساخته میشود، با توجه به نیاز معماران این کار در این حالت بسیار زمانبر و کم کاربرد است، لذا این حرفه به صورت صنعتی درآمده و با توجه به شرایط روز تولید میشود. گچبری پیشساخته در کشورهای آمریکایی به صورت کلاسیک رشد نمود و با گذر زمان این هنر به صورت صنعتی به دیگر کشورها با توجه به فرهنگ آن کشور صادر گردید.
گِرِهچینی
یکی از شاخههای هنر معماری و کاشی کاری سنتی است که اساتید این هنر از کنار هم چیدن آلات و لغات مختلف بر اساس طرح مدنظر خود با استفاده از کاشی، آجر یا سایر مواد نقشهای هندسی تزئینی درست میکنند.
البته هنر گره چینی فقط در معماری رواج ندارد و یکی از زیرشاخههای صنایع چوب نیز میباشد. هنر گره چینی هنری زیبا و اصیل است که به دلیل زحمت زیاد هزینه زیادی هم دربردارد و میتوان نمونههای این هنر را که بر روی چوب انجام گرفته در اماکن متبرکه مانند آستان قدس رضوی یا حرم شاهعبدالعظیم مشاهده نمود.
گره چینی سنتی فلزی
تاریخچه
گره چینی چوب از هنرهای ظریفی است که از اوایل دوره اسلامی در ایران رایج بودهاست. برخی پژوهشگران احتمال دادهاند استفاده از این هنر از دوران خلفا عباسی آغاز شده و در قرن ۶ تا ۸ هجری قمری در مصر و سوریه متداول شده و از همان زمان به ایران رسیدهاست.
بر اساس شواهد و آثار موجود پیشینه هنر گره چینی در معماری ایران به دوره سلجوقی و صفوی بازمیگردد و خاستگاه آن نیز شهر اصفهان بودهاست. از این سبک کار بهطور معمول در ساخت درهای اماکن متبرکه، مقابر، منابر و از مشبک در پنجرههای منازل و کاخها و نردهها استفاده میشدهاست. از دوران صفوی به بعد تعبیه شیشههای رنگی در چوبهای مشبک رایج شده و در اصطلاح به «ارسی» مشهور شد. هنرهای چوبی پس از صفویه به خصوص در دوران قاجار نه تنها تکامل فنی نداشت بلکه با افت فنی نیز روبرو شد. البته هنر ارسیسازی در این دوره به اوج خود رسید.
بهطور کلی از چوب و فراوردههای آن در بناهای صد سال اخیر به عنوان مصالحی مؤثر در ستونهای چوبی، پوشش سقفهای دوجداره خارجی و توفال سازی، در ساختن پنجرههای ارسی و پنجرههای ظریف با کارهای هنری مختلف گره سازی، قواره بری و غیره استفاده شدهاست.
گره چینی به هنری ایجاد شده با قطعات برش خورده چوب و شیشههای رنگی در اشکال مختلف و متعدد الاجرا و وحدتگرای هندسی که بهطور هماهنگ در یک کادر مشخص و تکرار شونده در کنار هم قرار گرفته باشند گفته میشود. در واقع هندسه نقوش و گره کشی جزء جدانشدنی این هنر به حساب میآید.
در اصطلاح هنری گره چینی عبارت است از مجموعهای از شکلهای هندسی که با نظم و ترتیب و پیچ و شکلهای هماهنگ و قرینه در کنار هم چیده شدهاند. در تعریف دیگر، گره چینی عبارت است از یک ترکیب هماهنگ از شکلهای هندسی به هم پیچیده، موزون و جذاب که با استفاده از خطهای راست شکل گرفتهاست.
آلت: واحد کار در گره، آلت نامیده میشود. آلت در لغت به معنی ابزار، افزار واسطهای میان فاعل و مفعول برای رسیدن به اثر است و در واقع همان خط مرزی اطراف لقاط میباشد خطهای مرزی در گرههای گوناگون متفاوت هستند.
لقط: در گره لقط به شکلهای گره گفته میشود، که از خطهای مستقیم و بر اساس قاعدهای منظم به شکلهای هندسی درآمده و در یک قاب یا زمینه محدود شدهاست. لقاط میتوانند ساخته شده از چوب یا شیشه یا هر جنس دیگری باشند.
روش تولید گره چینی به این صورت است که ابتدا طراحی و ترسیم گره مورد نظر براساس اندازه کار انجام میشود. سپس از روی قسمتهای مورد نیاز گره رسم شده، الگو یا قالب برداشته میشود و چهارچوب یا کارگاه در اندازه مورد نظر ساخته میشود.
گرهها اتصالات کوچکی از چوب هستند که به صورت زبانهای به یکدیگر قفل میشوند و نقشهای زیبایی را به وجود میآورند که هر چه ظریف تر باشند، از نظر هنری ارزش بیشتری دارند. برای ایجاد نقش گره، چوبها به ضخامت بند رسم شده بریده و در عین حال چوبهای واگیره (قطعاتی که در کار تکرار میشود) از قالبهای آماده شده تهیه میشود. سپس به وسیله اره پشتبنددار، زاویههای اتصالات روی چوب را برش میزنند و با رنده ابزار، روی آلتها ابزار میزنند. سپس دو سر هر یک از آلتها فاق و زبانه (یا هر نوع اتصال دیگر که مورد نظر استاد کار باشد) میزنند و در آخر، کار چیدن گره و درگیر کردن اتصالهای ساخته شده و شیشههای رنگی برش خورده کار به پایان میرسد.
از بهترین نمونههای گره چینی در ایران میتوان عمارت چهل ستون، مسجد نصیر الملک در شیراز ،هشت بهشت و خانههای تاریخی خانه اعلم، خانه شیخ الاسلام ، سوکیاس در اصفهان و تعدادی از خانههای تاریخی کاشان همچون خانه طباطبائیها، خانه عباسیان، خانه بروجردیها و تعدادی دیگر از این انواع خانهها در یزد و شهرهای قدیمی را نام برد.
کاشیکاری
به معنی پر کردن یک صفحه با مجموعهای از اشکال هندسی است، به نحوی که این اشکال نه برهم برآیند و نه شکافی بینشان ایجاد شود. کاشیکاری میتواند تنها بخشی از سطح یک صفحه، یا دیگر سطوح هندسی را در بر بگیرد. تعمیم کاشیکاری به ابعاد بالاتر نیز ممکن است.
کاشیکاری ایرانی از نمونههای برجسته این هنر است. در غرب، کاشیکاری پیوسته در کارهای هنری موریس اشر نمود مییافت و در تمام طول تاریخ هنر، چه در آثار معماری و چه در هنر نوگرا به چشم میخورد.
کاشیبندی اگر بر روی زمین و برای سنگفرش راهها انجام شود بیشتر به موزائیککاری معروف است و اگر بر روی بام خانهها انجام شود به آن سوفالکاری هم میگویند. به برخی انواع کاشیکاری هنری معرقکاری گفته میشود.
در نقشهبرداری این مفهوم در مورد یک صفحه، به مجموعهشکلهایی گفته میشود که صفحه را بدون همپوشانی و بدون جاافتادگی پر کند. در نقشهبرداری برای اشاره به آن «پارهبندی»هم گفته میشود.
مسگری
یکی از صنایع دستی کهن ایران است. اشیا و ظروف مسی دست ساز از زمانهای دور در موزهها قابل مشاهده هستند. پیشینه مسگری در ایران حداقل به پنج هزار سال پیش و در شهر باستانی سیلک کاشان میرسد و به ظن غالب اولین فلز مکشوفه بدست انسان همین فلز مس بوده و اولین فلزکاران نیز ایرانیان بودهاند. از جمله مراکز عمده این هنر شهرهای کاشان ،اصفهان،زنجان، کرمان، و شیراز است.
صنعت مسگری در اصفهان،زنجان، کرمان، شیراز و کاشان و یزد و در دوران اسلامی و تا به امروز از رونق و شکوفایی برخوردار بوده به گونهای که در اغلب این شهرها یکی از بازارها با عنوان بازار مسگرها به صاحبان این هنر – صنعت اختصاص داشت. در بازار مسگرهای این شهرها دهها مسگر به قوت بازو و ضرب چکش خود، انواع ظروف، وسایل و اشیاء مسین میساختند. امروزه در این بازارها هنوز آثاری از این هنر یافت میشود. کشف دو کوره ذوب فلز در محوطه سه هزار ساله «اسپیدژ» در سیستان و بلوچستان نشان داد که مردم اسپیدژ، پیش از تاریخ به هنر مسگری و فلزکاری مسلط بودهاند.
یکی از دغدغه خریداران ظروف مسی این هست که نمی توانند ظروف مسی اصل را تشخیص دهند ،به چند راه برای تشخیص ظروف مسی در زیر توجه کنید:
• چکش زنی ریز و منظم انجام شده است
• قلع داخل ظرف درخشان و براق است
• ظرافت و ریزه کاری دارد
• از ورق مس با کیفیت و ضخیم استفاده شده است
• مهر سازنده ظروف مسی روی ظروف هک شده است
مُنَبَّتکاری
یکی از هنرها و صنایع دستی است. در این هنر نقشها به صورت نقش برجسته روی زمینه کار قرار میگیرند. منبتکاری چوب یکی از شاخههای منبتکاری است و بیشتر به صورت کندهکاری روی چوب اجرا میشود.
منبتکاری نام یکی از صنایع دستی در چندین کشور از جمله ایران است. ریشهٔ کلمهٔ منبت از کلمهٔ نبات گرفته شده و به معنی رویانیده میباشد؛ و به این دلیل بودهاست که برجستگی گل و گیاه بر روی چوب، سنگ، و مانند روئیدن گیاه بر روی آن بودهاست. هنر منبت که در آن حکاکی و کنده کاری روی چوب میباشد قدیمیترین اثر منبت یک لنگه در چوبی متعلق به مسجد جامع عتیق شیراز است.
مواد اولیه منبت انواع چوب است. هرچه جنس چوب محکم تر و فشرده تر باشد کار منبت بهتر و زیباتر و با دوام تر میباشد. مثل چوب گردو، شمشاد، گلابی. ابتدا طرح مورد نظر روی چوب کشیده شده و حکاکی شده و سپس به صورت برجسته و حجم دار درآورده میشود.
منبت کاری غالباً یا با شیوهٔ دستی انجام میشود یا با استفاده از دستگاه cnc. استفاده از دستگاه مزایایی نسبت به روشهای سنتی دارد. یکی از این مزایا سرعت عمل و صرفهجویی در زمان است. مورد دیگر دقت بسیار بالای دستگاه است که قادر به پیادهسازی ریزکاریهای نقوش و طرحهای بسیار پیچیده را نیز دارد. مانند دیگر هنرهای دستی؛ تفاوت و گاهی برتری اصلی کارهای دستی هنری، منحصر به فرد بودن هر نسخهٔ دستی آن است.
در برخی دیگر از رشتههای هنری چوبی مثل خراطی، و ابزار زنی و معرقکاری نیز نوعی کندهکاری اجرا میشود بنابراین نمیتوان به آنها عنوان منبتکاری اطلاق نمود زیرا منبتکاری نوعی کندهکاری غیرهمگن برای رسیدن به نقش برجسته مطابق طرحهای مورد نظر است.
• تاریخچه منبت کاری همانند بقیه هنرها و صنایعی که بنیانگذار آن مردم عادی بودهاند و در دامان جوامع پراکنده بشری متولد شده و رشد کرده چندان روشن نیست و به درستی نمیتوان گفت این هنرصنعت از چه زمانی ابداع شده و رواج یافتهاست؛
• اما آنچه مسلم است چوب به عنوان فراوانترین ماده اولیه موجود در طبیعت جزو نخستین موادی است که توجه بشر را به خود جلب کرده و برای ساخت و پرداخت انواع وسایل مصرفی و هنری مورد استفاده قرار گرفته. بنا به اسناد و مدارک موجود منبت کاری در ایران متکی به سابقهای بیش از هزار و پانصد سال است و حتی عده یی از محققان به صراحت اظهار نظر نمودهاند که قبل از ظهور ساسانیان نیز منبت کاری در ایران رواج داشته، ولی هیچ بازمانده تاریخی که این ادعا را اثبات کند در دست نیست. ولی بی شک میتوان سر ستونهای داخلی کاخهای تخت جمشید را از ان احتمالات نام برد.
• قدیمیترین اثر منبت موجود که تاریخ نیمه اول قرن سوم هجری قمری را دارد یک لنگه در چوبی متعلق به مسجد جامع عتیق شیراز است که در دوره عمر و بن لیث صفاری ساخته شده و دارای زیرسازی از چوب تبریزی میباشد و روی آن با خلالهایی از چوب گردو و نقوش پر ضلعی بسیار زیبایی زینت شده و بعد از آن باید یک سر در منبت کاری شده از چوب کاج را مورد اشاره قرار داد که ساخت قرن چهارم هجری قمری است و روی آن با ظرافت کامل خطوط کوفی با قطری حدود سه سانتیمتر کنده کاری شدهاست.
• بعد از ظهور اسلام و با توجه به شیوع روحیهٔ ساخت مراکز و مساجد اسلامی، هنرمندان ایرانی جزو اولین کسانی بودند که تمامیتوان و استعداد خویش را صرف تزئین مساجد کردند و به موازات هنر نمایی معماران، کاشیکاران سنگتراشان، گچبرها و… منبت کاران نیز جذب فعالیت در این زمینه شدند و آثاری به وجود آوردند که متأسفانه امروزه نمونههای زیادی از آنها در دست نیست ولی به اتکای همان باقیماندههای ناچیز میتوان گفت آنچه برای تزئین مساجد و به شکل منبر، رحل قرآن و در و پنجره ساخته شده نمونه بسیار ارزنده یی از ذوق و هنر ایرانیان است.
• در دوره صفویه، با توجه به اینکه ساخت ابنیه مذهبی و نیز کاخهای سلطنتی در ایران افزایش چشم گیر و محسوسی یافت عده زیادی از هنرمندان به اصفهان که مرکز کشور بود و اکثر ابنیه مورد اشاره در آن احداث میشد روی آوردند و تجمع این هنرمندان در یک نقطه به ویژه شهر گلپایگان، که تبادل تجربیات از اولین برآیندهای آن بود باعث شد تا آثاری ماندنی و اعجابانگیز به وجود آید.
• به دنبال حمله افغانها به ایران و پس از آن درگیریهای سیاسی که عرصه را بر هر نوع فعالیت سازندهای محدود میگرداند هنرمندان و صنعتگران منبت کار تدریجاً پراکنده و جذب مشاغلی غیر تخصصی شدند و آن عده یی هم که هنوز به کار اشتغال داشتند و با سماجت میکوشیدند تا جلوی مرگ این هنر صنعت ارزنده را بگیرند مجال چندانی برای فعالیت در رشته هنری و صنعتی خود نداشتند. در این زمان، گلپایگان (استان اصفهان) و آباده (استان فارس) تنها مراکز تجمع منبت کاران کشور به حساب میآمدند و جز این دو شهر، در هیچ جای دیگر از کشور پهناورمان نشانی از منبت کاران و منبت کاری دیده نمیشد.
• بعد از سقوط سلسله قاجاریه، مردم توجه بیشتری به ارزشهای فرهنگی و صنعتی خویش پیدا کرده، و بدیهی است که در چنین شرایط ی هنرمندان و صنعتگران و اهل حرفه نیز نقشی بزرگ داشتند. در همین رابطه استاد علی مختاری گلپایگانی (رئیس صنایع مستظرفه مدرسه دارالفنون) و استاد احمد صنیعی که جزو معدود باقیماندگان استادان منبت کار بودند به تهران آمده و ضمن جدی گرفتن حرفه منبت کاری به تربیت شاگردانی جهت احیا و حفظ هنر و صنعت آبا واجد ایشان پرداختند و تأسیس سازمان صنایع دستی ایران به عنوان حافظ و نگاهبان صنایع سنتی و بومی وسیله دیگری بود که باعث شد تا عدهای در زیر چتر حمایت آن گرد آمده و مانع مرگ منبت کاری در ایران شوند.
منبت کاری نیز مانند خاتم کاری از هنرهایی است که در دوران صفویه راه پیشرفت و ترقی را به سرعت پیمود و هنرمندان منبت کار آثار بسیار زیبائی در این دوره از خود باقی گذاردند ولی در دورهٔ قاجاریه به علت عدم توجهی که به هنر و هنرمندان شد، این هنر نیز در بوتهٔ فراموشی ماند و رو به انحطاط نهاد، تا این که با ظهور سلسله پهلوی هنر منبت نیز مانند سایر صنایع مستظرفه مورد توجه خاص رضا شاه سر سلسله دودمان پهلوی قرارگرفت و موجبات احیای این هنر فراهم گشت و منبت کاری که تا این زمان در حال رکود بود مجدداً راه تکامل و تطور را پیمود.
در بین شهرهای ایران در حال حاضر در چندین شهر مراکز مهم منبت کاری وجود دارد از جمله اصفهان، گلپایگان، آباده و شیراز؛ که علاوه بر منبت کاری سایر رشتههای این هنر شامل معرق، خاتم، گره چینی، پیکر تراشی و … رواج بسیار دارد مخصوصاً در شهرهای گلپایگان و آباده هنر مزبور رونق بیشتری دارد؛ در سال ۱۳۰۲ زنده یاد استاد علی مختاری گلپایگانی بنا به پیشنهاد استاد کمال الملک از گلپایگان به تهران عزیمت و در بخش صنایع مستظرفه مدرسه دارالفنون، ضمن ریاست این بخش به تدریس شیوههای مختلف منبت کاری پرداختهاست. همچنین در سال ۱۳۱۱ که حسبالامر رضا شاه به منظور متمرکز ساختن هنرهای ملی، «هنرستان صنایع قدیمه» تأسیس گردید، احمد امامی که از هنرمندان بنام و از استادان بزرگ منبت کاری بهشمار میرفت و در شهر آباده سکنی داشت به منظور ایجاد کارگاه منبت کاری و تعلیم هنر جویان به تهران دعوت گردید. احمد امامی به همراهی فرزند خود، علی امامی (رئیس فعلی کارگاه منبت کاری) به تهران آمد و کارگاه منبت، به همت این استاد تأسیس گردید. استاد امامی تا سال ۱۳۱۹ که در قید حیات بود خدمات ارزنده و شایان توجهی در جهت پیشرفت منبت و پرورش هنرمندان قابل و باذوقی در این زمینه انجام داد و آثار نفیس و زیبائی از خود باقی گذارد که فعلاً در موزه هنرهای ملی نگاهداری میشود.
بعد از در گذشت استاد احمد امامی، فرزند با ذوق و هنرمند او علی امامی ریاست کارگاه منبت کاری را عهدهدار شد و به آموزش و پرورش هنرجویان و علاقمندان این هنر پرداخت.
علی امامی به سال ۱۲۹۱ در شهر آباده دیده به جهان گشود و بعد از طی دوران تحصیلی، با شوق و علاقه وافری که به هنر آباء و اجدادی خود نشان میداد، تحت نظر و تعلیم پدر هنرمند خویش، به آموختن اصول مقدماتی فن منبت کاری مشغول شد وبا استعداد قابل توجهی که داشت پدرش او را به همراهی خود به تهران آورد. علی امامی از این پس به ادامه کوششهای هنری در کارگاه منبت اشتغال ورزید و بعد از مرگ پدر، از آنجا که استادی لایق و با کفایت بهشمار میرفت در رأس این کارگاه، به تعلیم هنرجویان و خلق آثار زیبا و پر ارزش منبت پرداخت.
از جمله آثار پرارزش و ممتازی که تحت نظر و هدایت آقای علی امامی به وسیله هنرمندان کارگاه منبت کاری هنرهای زیبای کشور ساخته شده و موجبات شناساندن بیشتر کشور ما را به جهانیان فراهم ساخته کارهای زیر را میتوان نام برد:
• بوفه بزرگ هفده کشوئی منبت و معرق و مشبک کاری که در سال ۱۳۱۹ ساخته شدهاست. این اثر در زمان سلطنت رضا شاه، در نمایشگاه امتعه وطن، به معرض نمایش گذارده شد و از طرف نمایشگاه مزبور به اخذ مدال نائل گردید.
• کارگاه منبت کاری، در نمایشگاه دیگری که در سال ۱۳۲۵ از طرف وزارت فرهنگ در محل فعلی ساختمان مجلس سنا برگزار شده بود شرکت کرد و با نمایش آثار متعددی از معرق و منبت، مدال هائی ذیقیمتی دریافت کرد.
• میز گرد به وسعت یک متر و پنجاه سانت که سطح آن از طرحهای شاه عباسی معرق و اطراف پایههای آن منبت کاری شدهاست. این میز بسیار نفیس در نمایشگاه سازمان صنایع کشور به معرض نمایش گذارده شد و مورد توجه و استقبال شرکت کنندگان در نمایشگاه مزبور قرار گرفت و مدال ممتاز نمایشگاه را کسب نمود. میز مزبور فعلاً در موزه هنرهای ملی نگاهداری میشود.
• میز مربع مستطیل به طول ۵ متر و به عرض یک متر و بیست سانت. کلیه سطح این میز از عاج و صدف و استخوان و چوبهای گوناگون با رنگهای طبیعی معرق کاری شده و اطراف میز از چوب فوفل بهطور برجسته ساخته شدهاست. پایه این میز به سبک معماری است. میز مزبور در نمایشگاه جهانی بروکسل نمایش داده شد و مورد توجه و استقبال بینندگان و شرکت کنندگان واقع گردید و به اخذ مدال طلای «گراند پری» بزرگترین و ارزندهترین جایزه نمایشگاه نائل گردید.
هنر منبت کاری و کنده کاری چوب هماکنون در بسیاری از شهرهای ایران رایج است ولی مهمترین شهرهایی که از زمانهای قدیم بدان میپرداختهاند شهر تاریخی تویسرکان و ملایر در استان همدان و گلپایگان در استان اصفهان و آباده در استان فارس است همچنین در شهر بوشهر و ارومیه نیز عدهای به منبت کاری اشتغال دارند و در دیگر نقاط کشور نیز به صورت پراکنده منبت کاری رایج است.
ملایر
در ایران منبت کاری قدمتی چند هزار ساله دارد و روی دسته شمشیرها، نیزهها و سپرهای چوبی ارتشیان مادها و هخامنشیان توسط اهالی ملایر منبتکاری صورت میگرفته و پس از آن به در و پنجره و مبلمان امروزی تسری یافتهاست. منبت گل و مرغ ملایر به عنوان یکی از کهنترین سبکهای منبت ایران است.
شهر ملایر در سال ۱۳۹۱ به عنوان شهر ملی منبت و پایتخت مبل و منبت ایران در لیست شهرهای صنایعدستی کشور ثبت شدهاست و جهانی شدن این هنر در دست بررسی میباشد. منبت ملایر بیشتر در عرصه مبل است اما شهرهایی مانند گلپایگان و آباده در عرصه تابلو، قاب و منبتهای تزئینی دیگر فعالیت دارند. منبت گلپایگان نیز قدمتی حدود ۸۰۰ ساله دارد و هماکنون هم استادهای ماهر در این شهر فعالیت میکنند.
بیشتر طراحان مبل و منبت در شهرهای قم، تهران و ملایر فعالیت میکنند. منبت ایرانی بیشتر برگرفته از تلفیق ذوق و سلیقه طراح و طبیعت و طرحهای اسلیمی ایرانی است. منبت اروپایی چند سبک کاری دارد که با توجه به عمق و حجم نام گذاری شدهاست. از مهمترین سبکها اورلیف و بارلیف میباشد. در سطح جهانی کشورهای ایران، مصر، ایتالیا، چین، روسیه و لهستان مهمترین و زیباترین طرحها را اجرا میکنند. کشور ترکیه هم در سالهای اخیر پیشرفت بسیار زیادی در این زمینه کردهاست و حجم صادرات مبلمان ترکیه بسیار بالاتر از کشور ایران است. شهر ملایر به عنوان پایتخت جهانی منبت در سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیده و ثبت جهانی آن در آستانه اعلام است.
ملایر از دیرباز مهد منبت ایران بهشمار میرفته و در دوران حکومت زندیه و پیش از آن و قبل از رواج هر نوع مبلمان به شیوه نوین اجداد و نیاکان ملایریها روی در و پنجرههای چوبی منازل و مساجد از منبت استفاده میکردند و طرحهای زیبایی را با ابزار کاملاً ابتدایی آن دوران بر روی چوب پیاده میکردند و رفته رفته هنر خود را از در و پنجره به مبلمان منازل و سایر صنایع دستی منتقل کردند.
استاد حسن ترک متولد جوکار (از توابع ملایر) معروف به حسنی، جوانی جسور و انسانی کامل و یک نجارزاده بود که در سال ۱۳۴۳ جهت تحقق خواستههای خود به تهران عزیمت و کار در یک کارگاه مبل سازی را آغاز کرد که برای مبل فروشان آن زمان تهران کلافهای مبل را با منبت انجام میدادند و در دههٔ چهل سه گروه معروف بازار مبل تهران را در دست داشتند. عدالت، فرد و گالیستان که رقیب هم بودند و دارای کارگاه رنگ و رویه کوبی بودند. در آن زمان مبل منبت یک کالای لوکس محسوب میشد که در کمتر منزلی مشاهده میشد.
آباده
منبت از صنایع دستی مشهور «آباده» بوده و شهرتی جهانی دارد؛ به طوری که این شهر در سال ۹۵ گواهی ثبت نشان جغرافیایی ملی و بینالمللی منبت آباده را دریافت کرد و فنون اجرای منبت آباده، در فهرست آثار ناملموس میراث فرهنگی ایران ثبت شد. آباده در سال ۹۷ بهعنوان شهر جهانی در حوزه منبتکاری به فهرست میراث جهانی یونسکو اضافه شد. منبت آباده ۱۷ نشان ملی مرغوبیت صنایعدستی و پنج نشان زرین جشنواره فجر را دریافت کرده و ۱۵۰ کارگاه منبت فعال خانگی یا تجاری و ۵۰۰۰ هنرمند منبتکار دارد. برخی از کارگاههای منبت در این شهر به زنان اختصاص دارد و از این جهت عاملی برای اشتغالزایی زنان در آباده است. منبتکاری، کاربردهای مختلفی دارد و تنها به ساخت جعبه جواهرات، مجسمه، عصا و مانند آن محدود نمیشود. این هنر حتی در ساخت در و پنجره و مبلمان نیز کاربرد دارد. نمونههای نفیس و تاریخی قاشقهای شربتخوری ساخت آباده، حتی تا موزه ویکتوریا و آلبرت انگلستان نیز راه یافته. احمد امامی؛ یکی از قدیمیترین نامهای شناخته شده این هنر، اهل آباده بود که شاهکار منبتکاری «کاخ مرمر» یادگار اوست. همچنین علی امامی و محمد طاهر امامی؛ فرزندان وی، از جمله بزرگترین استادکاران منبت بودند که خودشان و شاگردانشان در کارگاههای آنها منبت آباده را در ایران و جهان گسترش دادند. برخی آثار این استادکاران مانند تابلوی برجسته معرق و منبت سیمرغ آشیانه، در موزه هنرهای ملی نگهداری میشود.
سُفالگری
ساختن ظروف با گل رس است و به ظرف ساخته شده از این طریق سفال میگویند. از مشهورترین سفالینهها میتوان به کوزه و پیاله سفالین اشاره کرد. پیش از رواج شیشه سفالینهها رایجترین مظروفات بشر بودند. مرغوبترین خاک در صنعت سفالگری خاک رس میباشد که به دلیل وجود مقادیر بالای آهن در آن، به رنگ سرخ است. سفالگری از نخستین صنایع بشر است. خاستگاه آن گرچه به درستی آشکار نیست ولی از روی یافتههای کهن، سرزمین باستانی سومر میدانند و البته به تازگی کشف تمدن جیرفت تردیدهایی در مورد این نظریه ایجاد کردهاست. تمدن معروف به کنار صندل که طبق آخرین کاوشها قدمت آن را به شش هزار سال پیش میدانند و لوحی که در جیرفت کشف شد برای مطالعه به آمریکا و فرانسه فرستاده شد که توسط استادان شیکاگو و پاریس رمزگشایی شد و نتایج نشان داد این منطقه ۳۰۰ سال از خط نوشتاری تمدن شوش قدیمیتر است.
ظرفهای سفالی، شاید یکی از قدیمیترین ساختههای انسان است.
انسانهای اولیه از آن زمان که به فکر ذخیره آب و غذا افتادند و به خاصیت چسبندگی و شکلگیری گل رس پی بردند ظرفهای سفالی را به شکلهای گوناگون ساختند.
با گذشت زمان و گسترش زندگی، سفالگری هم تکامل یافت. انسانهای آفریننده با دستهایشان بر ظرفهای گلی نقش و نگارهایی کشیدند و آنها را با رنگهای گوناگون آراستند. هم اینک در نقاطی از ایران از جمله در: مند گناباد، لالجین،میبد یزد، کاشان، شهرضای اصفهان، زنوز آذربایجان، کوزه کنان آذربایجان، کلپورگان سیستان و بلوچستان، جویبار مازندران و سیاهکل گیلان ظروف سفالین تهیه میشود.
تولید وسایل و محصولات سفال و سرامیک در هر یک از نقاط نامبرده با اختلافی اندک در نوع مواد اولیه، رنگ و طرح تهیه میشود و به همین دلیل محصولات هر ناحیه به خوبی قابل تشخیص از فرآوردههای سایر نقاط است.
ساختن ظروف سفال متعلق به زمانی است که انسان در دشت زندگی میکرد و روستای اولیه شکل گرفتهاست و یکجانشینی بودهاست. این ظروف معمولاً برای نگهداری مواد غذایی ساخته شدهاست. ظروف سفالی خاصیت فاسد نشدنی دارند؛ اما از سویی به دست آوردن این ظروف، امکان تعبیر و تفسیر بخشهای مهمی از زندگی انسانهای اولیه را فراهم آوردهاست. مراحل ساخت و تحول ظروف سفالی عبارتند از:
• به وسیله دست (بدون چرخ سفالگری) که به روشهای مختلف از جمله فتیلهای ساخته میشود.
• با چرخ سفالگری
• ساختن ظروف سفالی به شکل مجسمه یا حجمهای ترکیبی، یعنی علاوه بر حفظ کاربری ظروف سفالی آنها را به شکل مجسمههایی از حیوانات یا حجمهای ترکیبی، که نشانه نوع نگرش آنها به جهان هستی است میساختند. مطالعه در مورد زمان آغاز و پیدایش خط بدون بررسی نقوش حک شده روی ظروف سفالی امکانپذیر نبودهاست. به ویژه ظروف مربوط به هزارههای ۵ و ۶ پیش از میلاد در این میان نقش غیرقابل انکاری دارد.
واقع گرایی انسان اولیه در هنر از آغاز نقاشیهای غار تا به تصویر کشیدن گیاهان، حیوانات و انسان، بر روی ظروف سفالی تا آغاز خط و کتابت یک پروسه طولانی است. تا زمانی که سفالگری دستساز بودهاست. دید واقع گرایانه به نقوش حکمفرما است؛ یعنی خط تصویر نگار علیرغم آغاز شدن از بینالنهرین که از مصر با هیروگلیف به اوج رسیدهاست. روند تحول نقوش روی سفال که نهایتاً به اختراع خط اندیشهنگار یا اندیشهنگاشت میانجامد. روندی چند هزار سالهاست که تا پیش از هزاره پیش از میلاد، یعنی زمان سفالهای دستساز بودهاست. از اوایل هزاره دوم قبل از میلاد نقوش روی سفالها علاوه بر این که مشاهدات را نشان دهد. با اشارات هم همراه بودهاند. از هزاره دوم پیش از میلاد خط اندیشه نگار شکل گرفتهاست. خطی که رمزآلود است، خلاصهتر است و سریع تر نوشته میشود.
در ایران قدمت سفالینهها به بیش از ۱۰٬۰۰۰ سال میرسد.
قدیمیترین چرخ سفالگری و کوره پخت سفال در جهان در شوش یافت شدهاست. همچنین قدیمیترین ظروف سفالی منقوش مربوط به ایران است.
«در این محل (سیلک کاشان) ظروف سفالین قرمز رنگی نیز پیدا کردهاند که از لحاظ صنعت نسبت به ظروف پیش تا حدی کاملتر به نظر میآید و معلوم میشود که آنها را در کورههای ابتدایی میساختند. در هزاره چهارم پیش از میلاد مردم دشتنشین فلات ایران در کار زندگی پیشرفت بیشتری کردند. در قریه سیلک نموداری از آن وجود دارد، ساکنین این محل ظروف سفالین ظریف میساختند و تصویر پرندگان و حیوانات وحشی را بر روی آنها با رنگ سیاه منقوش میکردند و به تدریج این ظروف شفافتر و شکل آنها منظمتر شد، از اینجا میتوان حدس زد که مردم آن ناحیه جهت انجام این عمل به اختراع چرخ نائل شده بودن، چرخ آنها تخته باریکی بودهاست که بر زمین میگذاشتهاند و آن را با دست میچرخاندند و به این ترتیب به ظروف خود شکل زیباتری میدادند. تاکنون شبیه اینگونه ظروف در هیچیک از کشورهای آن دوران به دست نیامده است. چنین میتوان نتیجه گرفت که ایرانیان در این صنعت سرآمد اقوام دیگر بودند و شاید اختراع مزبور ویژه آنها باشد. از ظروف سفالینی که در سیلک به دست آمدهاست تصاویر بز کوهی و اسب و خورشید و همچنین اشکال هندسی فراوان دیده میشود و از این اکتشافات نتیجه میگیریم که با وجود آنکه آهن و مفرغ در تهیه آلات و ادوات گوناگون به کار میرفتهاست صنایع کوزهگری و سفالسازی رونق خود را حفظ کردهاست.»
کهنترین ظرفی که در ایران یافت شدهاست، ظرفی سیاه و دودی که همانند قدیمیترین ظروف سفالی است که در جاهای دیگر پیدا شدهاست. نخستین ظرفهای سفالی که بدست آمده و متعلق به هزارهً چهارم پیش از زایش مسیح است در میانرودان یافت شدهاست. کهنترین سفالی که در ایران یافت شده متعلق به همان دورهاست. این ظرف دستساز نسبتاً ابتدایی به دنبال خود ظرفی سرخ با لکههای سیاه ناشی از پخت ناقص داشت. پیشرفت فنی در حرفه کوزهگری سبب به وجود آمدن سبک جدیدی شد، این سبک با تغییرات و وقفههایی که داشت بیش از ۲۰۰۰ سال در بعضی از مناطق فلات ایران دوام کرد.
از اوایل هزاره پیش از میلاد ما شاهد ظرفهای سفالی ساخته شده در فلات مرکزی ایران در مناطق کوهستانی زاگرس هستیم. مانند تپه گیان و گودین تپه یا ظروف منقوش فارس و خوزستان در مناطق کوهستانی زاگرس دیده شدهاست. تنها دلیل این امر این بودهاست: از آنجایی که زنان عمدهترین تولیدکنندگان سفال بودهاند با ازدواج به قبایل متعلق به همسران خود مهاجرت کرده و به این ترتیب تکنیک ساخت ظروف سفالی و تزیین آن را به مناطق دیگر منتقل میکردند. در شش هزار سال پیش از میلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت درصنعت سفال دیده میشود و در سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد چرخ سفالگری سادهای که با دست حرکت میکرد ساخته شد. پیدایش چرخ سفالگری تحوّل بزرگی را دراین صنعت به وجود آورد.
از آغاز نیمه سده گذشته باستان شناسان تعداد زیادی ظروف سفالی و اشیاء دیگر در منطقهای از مشرق ایران تا عراق و از قفقاز با دره سند را از زیر خاک بیرون آوردند. سفالهای پیش از تاریخ که در این منطقه وسیع یافت شده در شیوه و سبک ساختن تقریباً با مختصر تغییر یکنواخت و در سطح فنی به طرز اعجابانگیزی پیشرفته است. نخستین نمونههای آن از شوش در ایلام که نخستین سکونت گاه ایرانیان در پای فلات ایران بود بدست آمد. سفالهای شوش نه تنها مربوط به خود شوش است بلکه سفالینههایی که از تپه موسیان در ۱۶۰ کیلومتری شوش و از سومر و تل حلف در عراق و از شمال غربی هندوستان و بلوچستان، یا از فلات ایران در تپه گیان و تپه حصار و تورنگ تپه و تپه سیلک، یا در بخش شرق تا آنائو که امروز در ترکستان روسیهاست جزو طبقه سفالهای شوش نامیده میشود. سفالهایی که بنام شوش نخست معروف است متعلق به زمانی است که از ۳۵۰۰ تا در حدود ۲۵۰۰ پیش از میلاد مسیح میباشد. در اینجا باید متذکر شد که مردمانی با تمدن نوسنگی نیز در ایالت کانسوی چین پیدا شدند و ظروف سفالی آنها ویژگیهایی همانند ظروف سفالی شوش از لحاظ روش و فن تولید دارد.
قَلَمزنی
(به انگلیسی: Toreutics عبارت است از تزیین و کندن نقوش بر روی اشیای فلزی به ویژه مس، طلا، نقره، برنج یا به عبارت دیگر ایجاد خطوط و نقوش به وسیله قلم با ضربه چکش و بر روی اجسام فلزی. قلمزنی یکی از رشتههای هنرهای سنتی ایران است که در دستهبندی، در رده هنرهای صناعی و در گروه فلزکاری قرار دارد. قلمزنی روی مس. ساختن اشیاء با فلز مس، برنج، نقره و… به روش سرد را «دواتگری» گویند، این هنر با سابقه چندین هزار ساله خود؛ در دوران هخامنشیان رواج یافت و در دوره ساسانیان به اوج خود رسید.
امروزه برای قلمزنی نخست داخل یا زیر ظرف یا سینی مورد نظر را که معمولاً از جنس نقره یا طلا است از محلول قیر و گچ پر میکنند تا سروصدای قلم کمتر به گوش برسد و همچنین مانع از سوراخ شدن ظرف در حین کار شود. سپس نقش مورد نظر را روی ظرف رسم کرده و قلم مناسب را انتخاب کرده و روی سطح ظرف قرار میدهند و با چکش بر انتهای قلم میکوبند تا شیارها و نقشها با تغییر شدت ضربه روی ظرف ایجاد شوند.
قلمهای این هنر متنوع هستند و نامهای خاص خود را دارند مانند قلم سایه و قلم نیمبر. پس از ایجاد نقشها، قیر را جدا میکنند و روی شیارها گرده زغال میریزند و روی ظرف را با روغن جلای سیاه میپوشانند. به این ترتیب نقشهای قلمزده شده به شکل خطهایی تیره و مشخص دیده میشود.
نمونهای از هنر قلم زنی استان مرکزی که یک بادیاب (بادیه، جام بزرگ پایهدار، سنگاب) مسی بود که توسط محمدمهدی باباخانی طراحی وقلمزنی شده در ورودی سازمان جهانی مالکیت فکری در سوئیس قرار دارد.
از اساتید بنام این رشته که در قرن ۱۳ و ۱۴ هجری شمسی میزیسته میتوان به تقی پشوتن ملقب به خیام اشاره کرد. ایشان کارهای خود را بر روی سینی انجام میدادند و با سیاه قلم و اشعار خیام مزین می نمودند. از جمله شاگردان ایشان استاد علی ظریفی میباشند.
قلم زنی، هنری اصیل با نقوشی خاص اصفهان
یکی از پر رونقترین رشته های صنایع دستی اصفهان قلم زنی است که محصولات نقره ای، مسی و برنجی را با نقوش خاصی می آراید. هنرمندان با ابزاری خاص و وارد کردن ضربات بر روی سطوح مختلف نقش گل و مرغ، اشعار زیبای فارسی و یا آیات و احادیث را حک می کنند تا زیبایی محصولات خود را به رخ بینندگان بکشند.
اساتید بسیار بزرگ و زیادی هستند که در زمینه تولید و آموزش این هنر ارزشمند تلاش و کوشش و فعالیت میکنند که از جمله معروف ترین آنان استاد فرشچیان و استاد علمداری در زمینه تولید و بجا گذاشتن آثار زیبا و استاد راضیه حسینی در زمینه آموزش قلمزنی شهره می باشند.
• سه سبک اصلی در قلمزنی ایران مطرح است که عبارتند از
• شیراز٬ تبریز و٬اصفهان.
• درسبک شیراز. قلمزنی به دو روش ریزه قلم که روی فلز (مس)و(برنج)در دورهای صفویه و زندیه و قبل از آن متداول بوده و برجسته یا منبت که در دوره قاجار با الگو برداری از سبک هخامنشیان تا به اکنون انجام میشود. بیشتر بر روی نقره صورت می پذیرد. روش اجرای کار بدین شکل است . پس از طراحی بر روی کار ونیم برکردن شروع برجستهسازی وکفسازی میشود که در این سبک بیشتر از نقوش هخامنشی وساسانی وگل مرغ استفاده میشود. و در ایران این سبک را مکتب شیراز مینامند و منحصر به شیراز میباشد.
• در سبک تبریز برای حرکت قلم و انجام قلمزنی از حرکت و فشار مچ دست استفاده میشود و در سبک اصفهان از ضربات چکش . به همین سبب قلم تبریز صاف و کم عمق است ولی قلم اصفهان عمیقتر میباشد.
• قلم زنی در اصفهان نیز در دو سبک مجزا میباشد که به نامهای قلم ریز و فلم زنی برجسته که هنر مندان اصفهان این سبک را در سالهای اخیر اجرا می کنند. قلم زنی برجسته دارای برجستگیهای عمیقتری میباشد و حالتی سه بعدی را ایجاد مینماید. اینگونه از قلم زنی در ساخت ضریح امامان شیعه استفاده میگردد.
آبکاری سیاهقلم
آبکاری سیاهقلم مس در تهیه و تولید قطعات تزئینی کاربرد فراوانی دارد. سازوکار عمل تمامی محلولهای سیاه قلم مس براساس ایجاد قشر نازکی از اکسید یا سولفید مس یا ترکیبی از این دو بر سطح فلز مس استوار است. نمونه آثار سیاه قلم
پیشینه قلمزنی به زمان سکاها یا سیتها نسبت داده میشود که نژاد آریایی داشتند.
دوره پیش از تاریخ
پیشینه این هنر در ایران، تاریخ روشنی ندارد و از اثر مستندی که بیانگر نخستین مکان یا نخستین شیء باشد که بر روی آن قلمزنی، چکشکاری یا حکاکی شدهاست، اطلاع دقیقی در دست نیست.
کاربرد فلز، به ویژه مس در ایران و خاور نزدیک به چند هزار سال پیش از میلاد میرسد (لک پور، ۱۳۷۵، ص۷).
در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پیش از میلاد هنر و صنعت فلزکاری در نقاط گوناگون ایران به ویژه در شمال و شمال غرب و حاشیه جنوبی دریای مازندران شکوفایی داشتهاست. از آثار مهم به دست آمده در این دوره جام طلای حسنلو است که در ۱۳۳۶ کشف شد و دارای نقوش برجسته چون خدایان سوار بر گردونه یا ارابهاست.
در هزاره اول پیش از میلاد فلزکاری و قلمزنی در ایران از رونق و اعتبار ویژهای برخوردار بودهاست و آثار باارزشی از آن دوران بر جای مانده که از جمله آنها جامهای طلای مارلیک است.
دوره مادها
آثار قلمزنی اندکی از دوره مادها که در سده هفتم ق. م در شمال ایران روی کار آمدند به یادگار ماندهاست. اشیای به دست آمده از آذربایجان حاکی از آن است که از نفوذ سکاها به تدریج کاسته شده و سبک مادها در این زمان جای آن را گرفتهاست.
دوره هخامنشی
با روی کار آمدن پارسها و تشکیل حکومت هخامنشی (۵۵۰–۳۳۰ق. م) هنر قلمزنی تحوّل یافت و از جایگاه ویژهای برخوردار شد و بر روزگار پس از خود تأثیر گذاشت. دوره هخامنشی اوج هنر فلزکاری در زمینههای ریختهگری، چکشکاری، ترصیع و… است. به دلیل حمله اسکندر و آتش زدن تخت جمشید آثار بسیاری نابود شد یا به دستور اسکندر گداخته و به سکه تبدیل شد.
از جمله اشیای شناخته شده در دوره هخامنشی دو لوح سیمین به وزن ۴ کیلوگرم و زرّین به وزن ۵ کیلوگرم است که در موزه ملّی ایران نگهداری میشود.
دوره سلوکی
در دوره سلوکی با ساخت شهرهای جدیدی مانند مرو و نسا و انتقال کارگاههای هنری به این شهرها، هنر قلمزنی با تأثیرپذیری از هنر هلنی (هنر یونانی) ادامه یافت.
دوره اشکانی
با روی کار آمدن پارتها در سال ۲۵۰ ق. م تا ۲۲۴ میلادی هنر قلمزنی با همان شیوه هخامنشی با اندک تغییر به عمر خود ادامه داد.
ساخت پیکرهها از جنس زر و نقره و مفرغ به شیوه ریختهگری در دوره اشکانی از رونق ویژهای برخوردار شد و زیورآلات مرصع با سنگهای قسمتی با همان شیوه هخامنشی ادامه یافت. در این دوره به دلیل هجوم اسکندر آثار هنری مهمّی در دست نیست و به سبب هرج و مرج و کمتوجّهی پارتیان اولیه به هنر، تنها در اواخر این دوره ساخت آثار قلمزنی رو به رشد نهاد.
ساسانی
زمان ساسانیان در سال ۲۲۴ تا ۶۵۰ میلادی به دلیل گسترش بازرگانی میان ایران، یونان و روم هنرهای ایرانی از هنر یونانی و رومی تأثیر گرفت.
در دوره ساسانی ساخت اشیا به سه طریق زیر انجام میشد:
1. بهوسیله چکشکاری بر ورق سرد.
2. بهوسیله ریختگی و ساخت ظروف آستردار از ورق.
3. تراش با چرخ
دوره اسلامی
در سدههای آغازین اسلامی، اعراب هنر قلمزنی دوره ساسانی را مورد تقلید قرار داده و در سدههای بعد در اثر علاقه هنرمندان ایرانی به مذهب و گرایش آنان به اسلام، با تأثیرپذیری از باورهای اسلام، در آفرینش آثار فلزی کوشیدند و کمکم نقوش طرحهای بومی و اسطورههای ایرانی جای خود را به خطوط کوفی و آیات و احادیث داد.
در دوره سامانیان هنر قلمزنی در اثر دادوستد به دیگر سرزمینهای اسلامی راه یافت. اشیای قلمزنی شده دوران دیلمیان در موزههای ایران از جمله آثار معروف این دوره است.
از سدههای آغازین تا سدههای سوم و چهارم قمری اشیای فلزی در ایران به سبک زمان ساسانی ساخته میشد. مکتب قلمزنی خراسان در سده چهارم قمری شکل گرفت و در دوره سلجوقی به اوج پختگی خود رسید.
دوره سلجوقی
سلجوقیان در اوایل سده پنجم قمری (۴۲۹) از ترکستان به ماوراءالنّهر آمدند و سکونت گزیدند و سپس خراسان را متصرّف شدند. با علاقهای که حکام سلجوقی به هنر داشتند، هنر قلمزنی همچون سایر رشتههای هنری حمایت شد و گسترش چشمگیری یافت.
ایجاد نقوش گیسباف شامل نوارهایی در تزیینات ظروف به شیوه و سبک بسیار زیبا متداول شد. در این دوران ترصیع فلزات به صورت مفتولهای طلا، مس و نقره یا ترصیع ظروف مفرغی با مفتول مس رایج شد. از کارهای بسیار زیبا در این دوره مشبک کاری روی فلز است.
هنر قلمزنی خراسان که در سدههای پنجم و ششم قمری، همزمان با حکومت سلجوقی در خاور به ویژه خراسان و فرارود رواج یافته بود، پس از حمله مغول به دلیل ویران شدن بسیاری از مراکز هنری این منطقه و مهاجرت هنرمندان به غرب و میان رودان، در آن نواحی تداوم یافت. هنر فلزکاری خراسان از شرق آغاز شد و در غرب رشد و گسترش یافت (روح فر، ۱۳۷۸، ص۸۰
در دوره مغول و تیموری
با تصرف سوریه توسط غازان خان در اوایل سده هشتم قمری هنرمندان قلمزن مورد حمایت ایلخانان قرار گرفتند و بعدها شهرهای حلب، دیار بکر، موصل، شیراز و تبریز از مراکز مهم و بزرگ هنر قلمزنی بهشمار آمدند. در این زمان آثار قلمزنی تحت تأثیر هنرهای بومی قرار گرفت، به گونهای که در سوریه و مصر نشانههای این تحوّل بیشتر به چشم میخورد. ترصیع و در نشاندن ظروف در این زمان به تقلید از دوره سلجوقی تداوم یافت. استفاده از هنر خوشنویسی در قلمزنی به وفور گسترش یافت و ظروف زیادی از اینگونه ساخته و تزیین شد.
با حمله تیمور به ایران در سال ۷۷۱ق، هرات دوباره رونق هنری خود را بازیافت و بزرگترین مرکز هنری آن روز شد. هنر قلمزنی در این شهر بسیار درخشید. از جمله ظروف سنگاب گور امیرتیمور در سمرقند است که اکنون در موزه آرمیتاژ نگهداری میشود. سنگابهایی نیز از سده هشتم در مسجد جامع هرات و در موزه آستان قدس رضوی موجود است.
نقرهکوبی روی فلزات در دوره صفوی به اوج شکوفایی و کمال خود رسید.
• بهرام الیاسی که در کار خود منحصر به فرد و دارای درجه یک هنری و آثاری شاهکار در سراسر جهان میباشد قلمزنی به سبک اصفهانی است او فرشچیان قلمزنی ایران لقب گرفتهاست. از بهرام الیاسی یک اثر در مجموعه سعدآباد، یک اثر در مجموعه موزه هنرهای معاصر تهران، یک اثر در موزه جنگ، یک اثر در موزه کنفرانس اسلامی و دو اثر به نام «چوگان» در موزه ایالت یوتای آمریکا نگهداری میشود.
• علی رحیمی از استادان صاحب نام قلم زنی و صاحب سبکی جدید بودهاست. (آثار خاص قلم زنی وی شامل ۱۰ الی ۱۵ شخصیت متفاوت شغلی، مربوط به یک دوره تاریخی بودهاست، که هر شخصیت همراه با لباس و اکسسوار خاص شغلی خود بودهاست. همراه با تصاویر درخت و گل و مرغ در زمینهٔ کار، چکش کاری شده بر روی سطوح کروی و مخروطی اشیا ی مسی و نقرهای. سر انجام وی در سال ۱۳۷۲ فوت کرد و در (باغ رضوان) اصفهان دفن شد.
• محمدمهدی باباخانی، دارنده نشان درجه یک هنری از استادان مشهور وبنام این هنر زاده شهر اراک ۱۳۵۳ خورشیدی هستند ایشان سبک جدیدی در این رشته خلق کردهاند. یکی از آثار این هنرمند ارزشمند درسازمان مالکیت معنوی ملل متحد در سال ۱۳۸۱ انتخاب شد، که هماکنون این اثر درموزه ژنوسویس نگهداری میشود و تعدادی از اثارایشان درموزه هنرهای سنتی سعد آباد وموزه حسن پور اراک و غیره … نگهداری میشود. وی نیز بنیانگذار موزه سلطان آباد شهر اراک میباشد.
• علیاصغر زرمهر شیرازی فرزند محمداسمعیل متولد۱۲۸۶ خورشیدی شیراز. از استادان برجسته قلمزنی مکتب شیراز بودکه در تاریخ ۱۳۶۲/۲/۱۹خورشیدی دارفانی راوداع گفت؛ و در ارامستان شیراز به خاک سپرده شد. از آثار بجا مانده از ایشان قلمزنی سردر شبستان داخلی. خانقاه احمدی شیراز میباشد؛ که این اثر. به امضای خودایشان در سال ۱۳۴۳ به اتمام رسیده.
• حسین علاقهمندان متولد ۱۳۱۰ اصفهان از استادان برجسته وصاحب نام قلمزنی اصفهان بود که ایشان درتاریخ ۱۳۹۶/۰۳/۲۵از دنیا رفتند. آثاری از ایشان درموزههای سعداباد و دیگر موزهای ایران در دید عموم قرار دارد.
• غلامحسین بیگ پدراستامحمود شیرازی از قلمزنان مشهور مکتب شیرازقرن دوازده بود. نام ایشان در کتاب اثارعجم درصفحه۵۰۱ توسط فرصت الدوله شیرازی کنارنویس شده و در تاریخ۱۳۰۹قمری درشیراز دارفانی را وداع گفت ودردارالسلام دفن شده روحش شاد.
• استامیرزامحمود شیرازی فرزندغلامحسین بیگ نابغه قلمزنی مکتب شیراز قرن سیزده قمری بود که نام ایشان درکتاب آثار عجم صفحه۵۰۱امده ایشان نیز برادر محمدجعفر (جعفر) دواتگر و٬زرگر نامی شیرازی میباشد.
• محمداسمعیل (زرمهر) شیرازی ایشان پسرمیزا محمود شیرازی متولد۱۲۵۰از صاحبان سبک درقلمزنی مکتب شیرازقرن سیزدهم بوده که نام ایشان را فرصت الدوله در کتاب اثارعجم صفحه۵۵۲اورده محمد اسمعیل زرمهر شیرازی در نزد هنر دوستان دوره خود چنان اهمیتی داشت که در زمان برگشت از تهران به شیراز پس از اتمام سفارش کارهای قلمزنی دربار رضا شاه توسط شاه ایران ملقب به (اقا)گردید و در روزنامه شیرازی بنام (بهار ایران )چاپ ۱۳۱۴خورشیدی خبر بازگشت وی و تاسیس کارگاهش در خیابان داریوش شیراز را به اطلاع عموم رساند .تا قبل از رفتن به تهران کارگاه وی در سرای شیخ نصر بود سرانجام ایشان در سال ۱۳۲۳شمسی دار فانی را ودا گفت و در دارالسلام شیراز دفن شد.
• سید محمد شیرازی متولد ۱۲۷۰شمسی یکی از برجسته ترین قلمزنان قرن سیزده شیراز که ایشان نزد محمد اسمعیل زرمهر شیرازی شاگردی کرد ودر این هنر به درجه استادی رسید. وی در سال ۱۳۰۵شمسی به اصفهان مهاجرت کرد ودر این شهر شاگردان بسیار پرورد. ایشان در سبک قلمگیری نقوش انسانی وگل مرغ در نهایت استادی بود .
• محمد جعفر شیرازی معروف به(جعفر)از هنر مندان قرن سیزده یکی از فرزندان غلامحسین بیگ که در هنر دواتگری در نهایت استادی بود. ایشان نیز بیشتر از سبک ریزه قلم در این هنر بهره برد.
• ابراهیم داییزاده یکی از نگارگران وقلمزن صاحب نام اصفهان بود. وی یکی از برجسته ترین و صاحب سبک در ریزه قلم وترسیم مینیاترهای فاخر بر روی اثار خود بود.ایشان را میتوان از برجسته ترین شاگردان سید محمد شیرازی قلمداد کرد.
• نصرالله مهذب از دیگر قلمزران شهیر اصفهان که وی نیز از محضر سید محمد شیرازی کسب فیض کرد. ایشان نیز حق استاد خودرا بخوبی بجای آورد.
• سید محمد دادرس متولد ۱۲۸۲ شیراز از شاگردان اکبراقاباباخان (اکبرخان) از استادان بجسته ونامی قلمزنی مکتب شیراز بود وی در سال ۱۳۵۷خورشیدی دارفانی را وداع گفتند ایشان در حرم علی ابن حمزه شیراز دفن شدند.
• اکبر آقا باباخان فرزند محمد رضا خان متولد۱۲۴۷شمسی از هنرمندان نامی قلمزنی شیراز بود. ایشان مدتی در هنرستان پهلوی شیراز مشغول به آموزش هنر قلمزنی بود. وی در۱۳۲۶/۰۱/۱۵شمسی دارفانی را وداع گفتند و در آرامگاه خانوادگی دردارالسلام شیراز دفن شدن.
• اکبر بزرگیان زاده ۱۳۳۴ اصفهان. یکی دیگر از استادان صاحبنام این رشته دارنده نشان درجه یک هنری در رشته قلمزنی، انتخاب وی به عنوان (چهره ماندگار) رشته دواتگری در سال۱۳۹۵. رشته اولیه وی دواتگری بوده و تا سالیان زیاد آثار اساتید بزرگ قلمزن را دواتگری میکرد و بعد از آن در رشته قلمزنی به سبک ساسانی و هخامنشی به درجه استادی رسید وی آثار خود را به تنهای دواتگری و قلمزنی کرده و به اتمام میرساند.
• محمود دهنویزاده ۱۳۰۵خورشیدی اصفهان ایشان از اساتید برجسته قلمزنی و طراحی صاحب سبک بودند. طراحی را نزد حاج مصورالملک آموخت وی در سال ۱۳۳۴ همکاری خودرا در اداره کل هنرهای زیبا شروع کرد و بیش از ۲۶سال در کارگاه قلمزنی این اداره مشغول به اموزش هنر جویان بودند. و پس از باز نشستگی نیز چند سالی در دانشگاه هنر تهران ودانشگاه الزهرا به تدریس هنر طراحی و قلمزنی روی فلزات پرداخت. ونمایشگاهای بسیاری در کشورهای انگلستان، امریکا، بلژیک، ایتالیا، آلمان و دیگر کشورهای جهان برگزار کرد. گر چه بیشتر اثار این هنرمند نصیب سفرا و مقامات بلندپایه سیاسی کشورهای مختلف گردیده است ولی خوشبختانه آثار این هنرمند برجسته و نامی زینتبخش موزه هنرهای ملی ایران نیز میباشد. سرانجام ایشان در سال ۱۳۸۰ در سن ۷۵ سالگی دار فانی را وداع گفت.
• علی صدری پور دارنده مدرک درجه یک هنری وی یکی از دواتگران و قلمزن مکتب شیراز می باشد .
• عبدالرسول نمنباتی از اساتید برتر و صاحب نام قلمزنی در اصفهان و پدید آورنده ی سبک شبکه وآثار هنری بر روی سینی های قلمزنی در سال ۱۳۱۶ در شهر هنرپرور اصفهان چشم به جهان گشود. علاقۀ وافر ایشان به قلمزنی به حدی بود که در ۱۹ سالگی به درجۀ استادی رسیدند و در ۲۳ سالگی استاد دانشگاه هنرهای زیبا در تهران شدند و به تدریس طراحی و قلمزنی پرداختند. ایشان پدیدآورندۀ سبک گل و مرغ به صورت شبکهکاری بودند و از اساتید برتر این صنف به شمار میروند. در طول خود خدمات شایانی را به این صنف و هنر کشور عرضه داشتهاند. آثاری از وی در موزه های کشور در دید عموم قرار دارد.
• مهدی ذوفن یکی از برترین طراحان و قلمزنان به سبک قلمگیری در دوره معاصر و از فرزندان محمدتقی ذوفن که وی نیز از شهیر ترین طراحان وقلمزنان عصر خود بود به شمار می رود وی در هنر نقاشی طراحی به حدی رسید که استادش در هنر نگارگری٬به او پیشنهاد پیاده سازی اثارش را بر روی فلز داد و او را دراین مسیر تشویق بسیار کرد. تا ۲۰۰اثری که او در دوران هنر افرینیش خلق کرد٬ بروی مس جاودانه شود.ایشان نیز از شاگردان استادانی بزرگ جون پدر خود حسنعلی ذوفن . استاد حسین بهزاد و استاد جوادرستم شیرازی بشمار می رود و از محضرشان کسب فیض نموده .و پس از ۹۰سال زندگی وخلق اثار بی نظیر در سال ۱۳۹۹دار فانی را وداع گفت ودر باغ رضوان اصفهان ارام گرفت.
قلمزنی بر روی مس با آبکاری نقره – سبک تبریز
آقای داریوش پارسا ( مصدق) :ا زقلمزنان معاصر و به نام اصفهان در زمینه سبک سه بعدی و سبک پرسپکتیو می باشند . که آثار اندک ولی فوق تخصصی ایشان در هنر قلمزنی و در سطح جهانی در دست هنردوستان و موزه ها و مجموعه داران می باشد .
آقای عباس شیردلی :از قلمزنان معاصر و به نام اصفهان می باشد که آثار متععد هنری ایشان در کشور و در دست هنر دوستان و مجموعه داران می باشد .
نگارگری
(به انگلیسی: Miniature) (یا مینیاتور با ریشه لاتین minium/خاک سرخ، سرب قرمز)، به تصویری از تاریخ باستان یا دستنویس آراستهای (تذهیب) قرون وسطی گفته میشود؛ نمونهای ساده که برای تزئین کتابها در آن دوران با کمک رنگدانههای گرم تهیه میشد. بهطور کلی از اوایل سدههای میانه تا ورود به مرحله دوم، دوره جدیدی آغاز کننده ریشهشناسی موشکافانه برای شناخت مفهوم کلی و رهایی از سردرگمی به وجود آمد و نتیجه آن استفاده از این سبک در تصویرسازیهای کوچک و مینیاتور چهره شد، هر چند که از زمانهای دورتر نیز استفادههای کم و جزئی میشد.
سیر تاریخی مینیاتور ایرانی به گذشتههای دور پیش از ظهور اسلام میرسد اما میتوان گفت زمانی که ایرانیان توانستند در قرن سوم هجری قمری به دربار عباسیان وارد شوند نقاشی ایران پس از یک دوره رکود جانی دوباره گرفت.
مینیاتور ایرانی در واقع نقاشی ایران پیش از ظهور اسلام است که با عرفان و تفکرات اسلامی ادغام گردید وراهی شد برای ظهور جلوههای الهی. آثار مینیاتور نفیسی در دوره عباسیان خلق شد که متأسفانه بخش عظیمی از این آثار در طی حملات مغول در سدههای هفتم و هشتم از بین رفت.
در دوره ایلخانیان که اوضاع کشور به آرامش نسبی دست یافت گامهایی در راه پیشرفت هنر برداشته شد من جمله تأسیس ربع رشیدی در شهر تبریز پایتخت آن زمان که مکانی مناسب جهت بروز استعدادهای هنرمندان و خوشنویسان و دانشمندان شد.
کارگاههایی برای خلق نسخ خطی و مصور سازی آنها در ربع رشیدی وجود داشت. مکتب تبریز در این دوران به اوج شکوفایی خود رسید و آثار برگزیدهای همچون شاهنامه فردوسی و شاهنامه دموت در این دوران خلق شد. با گذشت زمان مینیاتور ایران دستخوش تغییرات زیادی شد و مکاتب گوناگونی با خصوصیات خاص خود شکل گرفت که از آن جمله است:
• مکتب شیراز
• مکتب هرات
• مکتب تبریز
• مکتب قزوین
• مکتب اصفهان
مکتب شیراز را میتوان در دو دوره بررسی کرد. دوره اول سده هشتم هجری قمری و دیگری سده نهم هجری قمری. دوره اول همزمان با رونق نگارگری در تبریز بود. یکی از دلایل شکوفایی هنر نگارگری در سده هشتم شیراز را میتوان بر کنار ماندن این منطقه از حمله مغولان دانست. از معروفترین آثار آن دوران نگارههای ورقه و گلشا میباشد.
دوره دیگر مکتب شیراز یعنی قرن نهم هجری قمری با حمایت نوادگان تیمور اسکندر سلطان و ابراهیم سلطان از هنرمندان، جانی دوباره یافت. در این دوران هنرمندانی از سمرقند وهرات به شیراز آمدند که باعث پختگی مکتب شیراز شدند. از مشخصههای نقاشی شیراز در اوج شکوفایی میتوان به استفاده از رنگهای روشن و نقوش تزیینی و طراحی ماهرانهتر پیکرها و قلمگیری ظریف صخرهها اشاره کرد. بهترین نمونههای نگارههای آن زمان نسخهای از خاوران نامه به تاریخ ۸۸۲ هجری قمری و نسخه جنگ اسکندر سلطان میباشد.
شاهرخ فرزند تیمور پس از فوت پدرش (۸۰۷ ه. ق) در هرات به سلطنت نشست و تا سال ۸۵۰ هجری قمری در آنجا حکومت کرد. او پس از تثبیت موقعیتش بهآباد سازی هرات و سایر شهرها پرداخت و فرصتی برای توسعه هنر فراهم کرد. مجمع التواریخ حافظ ابرو نمونه بسیار خوبی است که از مکتب هرات بجا مانده است.
همزمان با حکومت شاهرخ پسرش بایسنقر میرزا زبدهترین هنرمندان نقاش و صحاف و مذهب و خوشنویس را در کارگاه کتاب آرایی خود گرد هم آورد. از آنجا که بایسنقر میرزا خود ادیب و خوشنویس بود با حمایتهای خویش گامی مؤثر در اعتلای مکتب هرات برداشت. دو نمونه از آثار برگزیده آن زمان کلیله و دمنه و شاهنامه بایسنقری میباشد.
از هنرمندان نگارگر آن زمان میتوان به مولانا علی و مولانا قیامالدین و امیرخلیل اشاره نمود. از دیگر آثار مکتب هرات معراج نامه میرحیدر میباشد که در کتابخانه ملی پاریس نگهداری میشود.
در نیمه سده نهم هجری قمری پس از فوت شاهرخ تا به سلطنت رسیدن سلطان حسین بایقرا (۸۷۲ ه. ق) فعالیت هنرمندان دچار رکودشد. سلطان حسین پس از به سلطنت رسیدن به کمک وزیر دانشمند و ادیب خود میرعلی شیر نوایی هنر مندان و ادیبان بزرگ را در دربار خود گردهم آورد و باعث اوجگیری فعالیتهای هنری و ادبی شد.
از هنرمندان آن دوره میتوان به امیر روحالله میرک شاه مظفر و کمال الدین بهزاد اشاره کرد.
سلسله صفوی را میتوان دوران تحول تاریخی_فرهنگی و شکوفایی هنر ایرانی دانست. شاه اسماعیل صفوی اولین پادشاه این سلسله بود که نقش بسزایی در اعتلای هنر آن زمان ایفاکرد. از جمله کارهای مهمی که وی انجام داد میتوان به بردن کمالالدین بهزاد و دیگر هنرمندان به تبریز و منصوب نمودن بهزاد به سمت کلانتر کتابخانه و رونق بخشیدن به کارگاههای سلطنتی تبریز اشاره کرد.
از مکتب تبریز دوران صفوی آثار ارزشمندی بجا مانده است از جمله شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی. این مکتب تأثیرات عمیق خود را بر نقاشی قزوین، مشهد، هرات، اصفهان و شیراز گذاشت و حتی میتوان این تأثیر را بر نقاشی بخارا، هند و ترکیه نیز به خوبی مشاهده کرد.
مشخصههای نقاشی این دوران :طراحی قوی پیکرهها در حالات مختلف، پوششهای رنگین، ترکیب بندیهای استادانه، تز یینات معماری با نقوش هندسی و گیاهی، آسمان لاجوردی، ابرها و پرندگان زیبا.
برجستهترین هنرمندان آن دوران :سلطانمحمد، آقامیرک، میرمصوّر، شیخزاده، دوستمحمد، دوست دیوانه، میرزاعلی فرزند سلطانمحمد، میرسیدعلی فرزند میرمصوّر، مظفرعلی، خواجهعبدالصمد، خواجهعبدالعزیز، شیخمحمد، قدیمی، عبدالوهاب و …
شاه اسماعیلدوم علیرغم کوتاهیهایی که در دوران سلطنت خود به بار آورد برخی از نگارگران تبریز، مشهد و شیراز را برای احیاء کتابخانه سلطنتی و کارگاه مصورسازی به قزوین فراخواند و دستور ساخت نسخهای از شاهنامه را به آنان داد. از جمله هنرمندان این شاهنامه: سیاوش گرجستانی، صادق بیگافشار، علیاصغر کاشانی و میر زینالعابدین و مراد.
اما در دوران سلطنت برادر شاه اسماعیل، محمد خدابنده، کارگاههای مصورسازی مجدداً از رونق افتاد این امر از طرفی سبب پراکنده شدن و مهاجرت مجدد هنرمندان از قزوین و از سوی دیگر موجب گرایش سایر هنرمندان به آثار کم هزینه و ساده گردید. بعد از خدابنده عباس میرزای هفده ساله به سلطنت رسید. وی چهل و دو سال حکومت کرد. او به معماری و شهرسازی و نقاشی اهمیت زیادی میداد و هنرمندان را حمایت میکرد. از جمله کارهای مهم او منصوب نمودن صادقی بیگ افشار، شاعر و نقاش مجرب به سمت مدیر کتابخانه سلطنتی بود. آثار مهم آن دوران شاهنامه قوام، شاهنامه قاسمی و کتاب احسن الکبار میباشد.
اواسط سده یازدهم، همزمان با انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان، هنرمندان قزوین و سایر شهرهای مهم به این شهر روی آوردند. علاوه بر رونق کارگاههای نقاشی، دیوارنگاری برای تزیین کاخها و عمارتها رواج فراوان یافت. در دوران سلطنت شاه عباس عواملی همچون انتقال ارامنه جلفا به اصفهان و گسترش روابط سیاسی و تجاری به کشورهای اروپایی و هندوستان باعث شد برخی خصوصیات نقاشی غرب به نقاشی ایران راه یابد. حتی بعضی نقاشان اروپایی به دربار اصفهان آمدند از جمله لوکاس وان سولدو، فیلیپ آنجل و لوکار.
در این دوران علاوه بر کتاب آرایی و دیوارنگاری و رقعه که منحصراً توسط دربار حمایت میشد سفارشاهایی از جانب تجار و متمولین به هنرمندان نقاش ارجاع میگردید که این عامل خود سبب رونق رقعه سازی با هزینههای مختصر شد. شاخصه اینگونه آثار استفاده کمتر از رنگها و حتی تنها طراحی با پس زمینه چند شاخ و برگ و ترسیم خطی، مقداری ابر بدون رنگ آمیزی.
موضوعات: پیکر شاهزادگان، نجبا زن و مرد جوان که خود عاملی شد برای رونق چهره سازی و توجه بیشتر به طراحی اندام انسانها و در نتیجه رعایت دقیقتر تناسبات و شبیهسازی. معروفترین نقاش این دوره رضا عباسی بود. از میان نسخههای مصور و رقعههایی که تحولات نقاشی مکتب اصفهان را نشان میدهد میتوان به کتاب عالمآرای شاهاسماعیل و کتاب ابومسلمنامه اشاره کرد که هر دو متعلق به موزه رضا عباسی میباشد.
فرش
قالی، فرش یا قالیننوعی گستردنیِ بافته شده از الیاف پنبه، پشم و در بعضی موارد ابریشم است که معمولاً برای پوشش زمین به کار میرود. به دست بافته پُرزدار و گرهدار، قالی گفته میشود. از آنجا که قالی و فرش اکثر اوقات نقشهای زیبا بر خود داشتهاند، امروزه به جنبه تزئینی آن نیز توجه میشود. شهر تبریز به عنوان پایتخت فرش جهان معرفی شد در مورد تاریخچه فرش در تبریز چنین میتوان گفت که با توجه به قدمت تاریخی این شهر؛ مسلماً هنر صنعت فرش بافی در آن به قبل از دوران صفویه باز میگردد. در نیمه دوم قرن پانزده و در دوران صفوی، فرش از حالتی روستایی به هنر پیشرفته درباری تبدیل شد. فرش ها به صورت وجود دارند که عبارت اند از:
• فرش دستباف
• فرش ماشینی
در زبان پهلوی واژههای گوناگونی برای اشاره به انواع گستردنیها به کار برده میشد، برای قالی نفیس از بَت یا بوپ، برای نمد و فرش از نمت استفاده میشد و برای فرش و بستر از ویستَرْگ که از ویستردن wistardan گرفته شده که در فارسی امروز،گستردن گفته میشود.
اما واژه قالی یا غالی از نام شهری به نام قالین (اصل نام شهر مشخص نیست هرچند قلعه و نه شهری وجود دارد که به انگلیسی غالین جاکار و بِرداوان مینامند و در خود ارمنی برداوان میگویند) در ارمنستان که در آن دوران بخشی از ایران باستان بودهاست، گرفته شدهاست. البتّه فرهنگ لغت عمید کلمه قالی را برگرفته از کلمه ترکی قالین به معنای فرشِ پُرزدار که با نخ و پشم به رنگهای مختلف بافته میشود، معنی کردهاست.
معنای «بوب» در لغت نامه دهخدا چنین آمدهاست:
فرش و بساط خانه… فرشی که آن را انبوب نیز گویند… در ارمنی، بوب و پهلوی، بوپ. در تاریخ طبری از ابوجعفر محمد بن جریر طبری (حدود ۲۶۶–۳۱۰) و ترجمه و تألیف ابو علی محمد بلعمی (۳۲۵) واژه «بساط» مترادف فرش آمدهاست. در آنجا از «فرش بهارستان» سخن میرود که در حمله اعراب به ایران از کاخ تیسفون بدست آمدهاست. درمعجم البلدان از یاقوت حموی (اوایل سده هفتم هجری قمری) چنین میآید: «بساطی یافتند از دیبا، شصت آرش اندر شصت آرش». در نُزهَة القُلوب حمدالله مستوفی (۷۵۰) از قول ابوعون صاحب کتاب الذیج چنین آمدهاست: «در قالیقلا فرشی بافته میشود که آن را قالی نامند و قالی نسبت اختصاری است به شهر قالیقلا و قالیقلا شهری است در ارمنستان کبیر… از عهد انوشیروان، هنوز ارمنستان بدست ایرانیان بود تا اسلام آمد… «ارمینیاغس» یکی از مردم ارمنستان زمام حکومت… را در دست گرفت. پس از وی زنی به حکومت رسید بنام «قالی» و شهری ساخت و آن را «قالیقاله» نامید که به معنای احسان است.»
به دست بافته پُرزدار و گرهدار قالی میگویند. همه پژوهشگران بدون چون و چرا بر این نکته اعتراف دارند که قالی و قالیبافی از آسیا شروع شدهاست. پژوهشگران بر این عقیدهاند که ترکستان، ایران و قفقاز میباید مهد اولیه این هنر بوده باشند. از عباراتی که در انجیل و ادبیات کلاسیک آمده به این نتیجه رسیدهاند که هنر شرقی قالیبافی مدتها قبل از میلاد مسیح شناخته شده و وجود داشتهاست.
هومر حماسهسرای معروف سده هفتم پیش از میلاد یونان صحبت از «کاناپهای که با یک قالی ارغوانی مفروش شده بود» میکند. یا گزنفون مورخ، فیلسوف و سردار آتنی که در سال ۴۰۱ پیش از میلاد به جنگ با ایرانیان باستان پرداخته، گزارش کردهاست که ایرانیان عادت دارند روی قالیهای نرم استراحت کنند. با نگاهی به نقشه جغرافیا امروزه منطقه وسیعی شامل کشورهای آسیای صغیر، ترکیه، قفقاز، ایران، ترکمنستان، پاکستان، افغانستان، هند، تبت، چین، مصر، اسپانیا و حتی کشورهای شبهجزیره بالکان مانند رومانی را مییابیم که هنر و صنعت قالیبافی در آنها وجود دارد؛ ولی آنطور که پژوهشگران گفتهاند، ایرانیان نخستین قومی بودهاند که به قالیبافی پرداختند و در این زمینه سرآمد جهانیان شدند. چنانکه آخرین پژوهشهای باستانشناسی هم دال بر این موضوع هستند. منظور اشاره به قدیمیترین قالیِ پُرزدارِ شناختهشده موجود در جهان یعنی قالیچه پازیریک است که در سال ۱۹۴۹ میلادی برابر با ۱۳۲۷ هجری شمسی توسط گروهی از باستانشناسان روسی به سرپرستی پروفسور رودنکو در حفاریهایی در منطقه آلتای سیبری جنوبی در دره پازیریک کشف شد
تاریخچه بافت قالی (یا فرش) تا آنجا که دانسته شدهاست، به هزاره پنجم و ششمِ پیش از میلاد در آسیای مرکزی برمیگردد. قالی ایرانی پازیریک، قدیمیترین قالیِ دستبافِ یافتهشدهٔ جهان است که در سیبری کشف شده و بافت ایران در دوران هخامنشیان است.می شود گفت ایران اولین کشوری بوده که قالی بافی را شروع کرده . قالیبافی در سده ۱۰ میلادی به وسیله مورها به اسپانیا شناسانده شد. جنگهای صلیبی باعث شد تا قالیهای ترکی به اروپا برده شوند که در آنجا بیشتر از دیوارها آویزان میشد یا بر روی میزها قرار میگرفت؛ بنابراین، از آغاز آشناییِ اروپاییان با قالی، آنها به آن به دیده یک اثر هنری و نه یک زیراَنداز مینگریستند. پس از گسترش تجارت در سده ۱۷، قالیهای ایرانی به شکل چشمگیری به اروپای غربی شناسانده شدند.
امروزه مراکز عمده تولید و بافت قالی، کشورهای ایران، پاکستان، هند، ترکیه، شمال آفریقا، منطقه قفقاز، نپال، اسپانیا، ترکمنستان و تبت میباشند.
تاریخ قالی در ایران
پیشینه درهمتنیدنِ الیاف در ایران برای تولید منسوجات بهخصوص پارچه، به هزاره پنجم پیش از میلاد میرسد. آثار گرانبها و زیبایی که از بخشهای مختلف ایران به دست آمده، گواه آن اند که منسوجات ارزشمند و بحثبرانگیزی در این دوران وجود داشتهاند، ازجمله تابوت سفالی دوران دالما، همچنین آیینهٔ مسیِ زنگزده نوعِ ایلامی در سیلک و سایر مناطق.
بعد از گذشت سالیان متمادی، تقریباً در هزاره دوم پیش از میلاد، انسان توانست چگونگیِ بههمریسیدنِ نخها و ساختنِ طناب را کشف کند. این اکتشاف مانند تمام اکتشافهای تاریخ فواید بسیار سودمندی برای هنر و صنعتِ آن دوران داشت. از جمله آن که از رشتههای درهمتنیده طناب مانندی برای زیباییِ ریشههای فرش استفاده میکردند. آثار بهدستآمده از مناطقی مانند گورهای مارلیک، قلعه کوتی در دیلمان، و همچنین حسنلو نزدیک نقده (سولدوز) شاهدهایی بر این ادعا هستند.
قدمت فرشبافی و بهطورکل منسوجات در ایران بسیار زیاد است. آثار زیبا و تفکربرانگیزی از دورههای مختلف کشف شدهاند که نمیتوان آنها را بهطور دقیق به یک دوره خاص نسبت داد. گاهی اوقات یک اثر طیِ گذشتِ سالیانِ دراز و طی سلسلههای مختلف ساخته شدهاست.
ایلخانیان و تیموریان
فرشهای دوره ایلخانیان زیاد شناختهشده نیستند. در این مورد محققی به نام آرمی برینگز نظریهای ارائه داده که دارای نقاط ضعف بسیاری میباشد و در درستی آن به دیده تردید باید نگریست. بر پایه نظر او نقاشیهایِ فرشهای دوره تیموریان دقیقاً خصوصیاتِ فرشهای این دوران را بازمیتابند. به عبارت دیگر با دیدن این نقاشیها میتوان به تمام ویژگیهای بافتی و ظاهری و بهطور کل تاریخچه آنها پیبرد. اما از آنجا که نقاشیهای بهدستآمده از هنر فرشبافی این دوران بسیار محدود میباشند، پس اطلاعات زیادی از فرشهای این دوره در دست نیست و درست همینجاست که سستیِ نظریه برینگز هویدا میشود.
دوره صفویه
فرشهای ایران در دوره صفویه به بالاترین حد خود در زیبایی و بافت رسیدند که این مهم به دلیل تحت پشتیبانی شاهان قدرتمندی چون شاه عباس قرارگرفتن بود و دسترسی فراوان به مواد مورد نیاز برای بافت فرش و همچنین بهرسمیتشناختنِ فرش به عنوان کالایی برای تجارت بودهاست.
با وجود شهرت و قدمت هزاران ساله ولی باز هم فرش ایرانی بین مردم ایران ناشناخته است؛ کمتر کسی میتواند با دیدن فرشی محل بافت آن را حدس بزند و در مورد خصوصیات با ارزش آن صحبت کند، در حالیکه با اتمام یک فرش، شناسنامه آن نیز همراه با خودش صادر میشود. عدم آگاهی نسبت به ویژگیهای فرش سبب معضلاتی میشود. در استا فارس و منطقه ایالت پارس سه فرش داراب. بوشهر و خرمی قنقری دارای شهرت جهانی بودهاست. خرمی فارس بزرگترین مرکز رنگرزی فرش جنوب ایران بودهاست عده نسبتا زیاد از زنان ایرانی علل خصوص روستایی به قالی بافی مشغول هستند درامد یک زن قالی باف نسبت به قیمت اصلی قالی منصفانه نیست
قالیچه ترکمن
این فرش در تملک سان مارکو قرار دارد، و ۴ فرش دیگر در سال ۱۶۲۲ و همچنین سه فرش زربافت ابریشمی نیز به وسیله ایرانیان در سال ۱۶۳۶ به ونیز راه یافتند.
قالیچه مود خراسان
قالیچه مود خراسان به شیوه قالیهای مشهد بافته میشود. شهر مود در نزدیکی شهر بیرجند است و در بین تولیدات خراسان از بهترینهاست و شهرت جهانی دارد. اما از آنجا که تولیدات آن بسیار ناچیز است، تعداد بسیار کمی روانه بازار میشود. اندازه قالیچه مود ۸ متر مربع است. رنگ قالیها همخوان و معمولاً تیرهاست.
قالی شهر مشهد
قالی مشهد در کارگاههای این شهر و اطراف آن بافته میشود. این قالی از مرغوبیت چشمگیری برخوردار است و معمولاً به بازارهای غرب و انگلستان میرود. نقشهای بهکاررفته در آنها نقشهای ترنج، اسلیمی و پیچک مانند هستند.
قالیبافی در شهر مشهد حدود پنج قرن قدمت دارد. یکی از قدیمیترین فرشهای مشهد که موجود است، نوعی فرش نماز (سجاده) است که توسط شاه تهماسب اول به سلیمان باشکوه در سال ۱۵۵۶ میلادی هدیه شدهاست. این فرشها در سه درجه کیفیتی در کارگاه سلطان ابراهیم میرزا، فرزند سام میرزا و برادرزاده شاه طهماسب، ساخته میشدهاست. یکی از انواع درجه یک آن تا چند سال پیش در لندن بود و به اعتقاد برخی در اختیار کلکسیونر معروف، شیخ سعود آل ثانی قطری است. تعدادی از نمونههای درجه دوم و سوم هنوز در موزه توپکاپی موجود است.
در سده ۱۹ و ۲۰ میلادی محبوبیت قالی مشهد به حدی رسید که از آن علاوه بر استفاده در داخل کشور، برای صادرات نیز بهره میجستند؛ الیاف پشمی به کار رفته در این فرشها به شدت صیقل داده میشدند تا رنگ را بهتر به خود جذب کنند، اما این عمل از دیگر سو باعث کاهش عمر فرشها نیز میگشت، و این عاملی بود که تصویر بدی از قالی مشهد در اذهان شکل گیرد، تا جایی که صادرات این فرش به اروپا بهطور چشمگیری کاهش یافت. متأسفانه قالیهای بهجایمانده از آن دوران نیز همگی در معرض فرسایش قرار دارند.
قالی زنجان
فرشبافی در زنجان یکی از صنایع با قدمت زیاد است که نقش قابل توجهی در صادرات فرش ایران ایفا میکند. قدمت فرش بافی را میتوان از اوایل بنای این شهر نام برد یعنی از زمان پادشاهی اردشیربابکان. فرشهای صادراتی زنجان از بهترین جلوههای فرهنگی این استان هستند. فرش افشار زنجان یکی از پر طرفدارترین فرشهای ایرانی است بهطوریکه به دلیل زیبایی طرح و رنگ در کشورهای اروپایی بسیار مورد استقبال قرار گرفتهاست.
قالی قشقایی
پرونده:persian rug.jpg|چپ|بندانگشتی|225x245px|نمونهای از قالی قشقایی
این قالی که رنگ مشخصه آن نارنجی است؛ توسط زنان ایل قشقایی که ایلی کوچنده که در ایران است بافته میشود.
قالیچه شیراز و نیریز و خرمی
نیریز در شرق و در کنار دریاچه بختگان در استان فارس قرار دارد. این ناحیه قالیهایی با کیفیت گوناگون و رنگ آمیزی زنده دارد و تیرگی رنگها از ویژگیهای خاص قالیچههای افشاری است، از بوتههای متنوع تزیینی به صورت تک و تکراری استفاده میشود و ساختار تار و پود ان از کتان است.
بسته به کیفیت پشم پرز قالیچهها را نیمه بلند میچینند. قالی خرمی در رنگ شهرت دارد
قالیچه بیرجند
بیرجند در میانه راه مشهد و زاهدان است. همچون بخشهای دیگر شرق ایران قالیچههای این ناحیه نیز با گره جفتی و چهارتار بافته میشوند. فرشهای بیرجندی معمولاً با طرح خشتی و ریز ماهی میباشد. قالیهای بزرگ بیرجندی تا ۲۰ متر مربع نیز بافته میشوند. از رنگهای نارنجی، قرمز، زرد و آبی برای ایجاد تضاد با بژ در زمینه استفاده میشود. تار و پود آن پیشتر از پشم بودهاست. اما در قالیهای جدید بیشتر از کتان استفاده میشود. این قالیچه دوام چندانی ندارد و پرزهای آن نیمهبلند و بلند چیده میشوند.
قالیچه تصویری بلوچی
گروههایی از اقوام بلوچ که ساکن افغانستان هستند، از سالها پیش قالی میبافتند. اکثر طوایف بلوچی مسلمان سنی هستند و به زبانی نزدیک به پارسی میانه صحبت میکنند. طرحهای قالیچههای بلوچی بیشتر از نقشهای ترکمن گرفته شدهاند و بقیه ترکیبی از طرحهای قالی بخشهای دیگر ایراناند. در آنها رنگهای مصنوعی کمتر بهکاررفته و بیشتر از رنگهای طبیعی استفاده میشود.
قالی راور
فرش راور از مشهورترین نقشهای فرش ایرانی میباشد. در کاخ نیاوران چندین فرش راور در معرض دید قرار گرفتهاست.همچنین فرش راور عنوان گران ترین قالی جهان را نیز به خود اختصاص داده ، این فرش دارای گره خاصی است که به فرش استحکام بالایی میدهد . طرح و نقش فرش راور بسیار ریز و سخت بافت است و بافت ان زمان زیادی میگیرد . ریس هایی که در بافت این فرش استفاده میشوند معمولا با رنگ طبیعی رنگ و اماده شده اند که کیفیت بهتری نسبت به رنگ مصنوعی دارد .
قالی اصفهان
امروزه اصفهان از مراکز مهم بافت فرش است که در زمینه طراحی نقشه فرش با نام بزرگانی چون عیسی بهادری و جواد رستم شیرازی روبرو هستیم. از معروفترین طرحهای فرش ایرانی در اصفهان لچک و ترنج و تابلو فرش است که این نمونه اخیر همچون تابلوهای نقاشی است که متریال معمول نقاشی تبدیل به الیاف و کرک و بشم است.
اندازه بازار جهانی منسوجات خانگی در سال ۲۰۱۸ معادل ۹۴٫۷۳ میلیارد دلار ارزیابی شدهاست و انتظار میرود از ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۵ نرخ رشد مرکب سالیانه ای برابر با ۵٫۰۱٪ داشته باشد و به ۱۳۳٫۳۷ میلیارد دلار برسد. رشد در بخشهایی مانند مهمان نوازی و مسکن و افزایش آگاهی در مورد تغییرات دکوراسیون عوامل احتمالی این رشد پیشبینی شده هستند. فعالان عمده بازار سرمایهگذاری بیشتری در زمینه تحقیق و توسعه انجام میدهند تا تقاضای متغیر مصرفکننده را برآورده کرده و سبد محصولات خود را افزایش دهند. نوآوریهایی مانند پردههای چوبی و الیاف مقاوم در برابر اشعه ماورا بنفش، بازار جهانی را نیز به خود جلب میکند.
قلمکاری
(یا چیت سازی) هنر چاپ یا نقش زدن روی پارچه است. قلمکاری واژهای فارسی است که در زبان هندی به عاریت گرفته شده و بهطور لغوی از دو واژه قلم و کاری تشکیل شده و معنی آن، کار هنری است که با قلم انجام میشود. این هنر در دوره شاه عباس در قرن ۱۱ قمری به علت علاقه درباریان و توجه خاصی که به این صنعت داشتند، به کمال رسید. در این دوره انواع مختلف قلمکاری تهیه میشد که از معروفترین آنها میتوان به قلمکاری زر یا اکلیل اشاره کرد. در این دوره بیشتر لباسهای مردانه و زنانه از پارچههای قلمکاری تهیه میشد. قلمکاری در طول زمان دستخوش تغییراتی در ماهیت و نحوه ساخت، اجرا و تولید انبوه شدهاست.
در دوره صفویه این هنر گسترش یافت و در حقیقت میتوان گفت دوره پررونق آن از زمان صفویه شروع و به اواسط عصر قاجاریه ختم گردید. این هنر صنعت یکی از مهمترین شاخههای صنایع دستی استان اصفهان بهشمار میآید ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی و همچنین کاربرد اقتصادی این محصول میتواند همچنان در جامعه مطرح باشد اما امروزه نیازمند تغییر و تحولات جدی در حوزه تولید و بازار است.
قلمکاری (چیت سازی) سابقه روشنی ندارد و شاید مفصلترین توضیحی که تاکنون درباره آن داده شده همان باشد که قبلاً فیلیس آکرمن در جلد سوم کتاب پوپ Pope بدست داده و از قول نویسندهای تصور نموده این صنعت از زمان غزنویان (قرون ۴ و ۵ هجری) پیدا شدهاست.
مطلب قابل ذکر این است که بین نقشهای مربوط به قلمکاری و قالی و کاشی و همچنین تا اندازهای گچبری و کنده کاری روی چوب وجه تشابه بسیاری هست که میرساند طراحان نقشهای قلمکاری و قالی و کاشی و همچنین اغلب نقش سازان کنده کاری چوب و منبتکاری و گچبری با استفاده از طرحها و نقشهایی که در این چند صنعت بکار میرفته و از تلفیق آنها با یکدیگر طرح و نقش جدیدی فراهم میساختهاند، بهعلاوه اینکه نقشهای کاشی ایران بهخصوص از دوره صفویان به بعد اغلب مأخوذ از نقشهای قلمکاری و قالی ایران است و مطلب دیگری که در جای خود جالب دقت میباشد اینست که اگر قبول شود که سابقه قلمکاری بعلت معمولتر بودن شیوه تکنیک اجرا و ساخت آن قدیمیتر از قالیبافی بودهاست باید این نتیجه را قبول کرد که ابتدا نقشهای قلمکاری بدست اهل فن فراهم شده و سپس نقشهای مربوط به قالی با استفاده از آنها فراهم گردیده و نیز در گچبریها و کنده کاریهای روی چوب تأثیر بسیار بجا گذاردهاست.
وجه تسمیه قلمکاری از نوع تولید و نحوه ساخت آن در بدو پیدایش این صنعت است. به این معنی که در ابتدا روی پارچههای پنبهای و احتمالاً ابریشمی با قلم طرحهای مورد نظر را نقاشی میکردند. به دلیل نیاز به سرعت زیاد در تولید قلمکارسازی به صورت فعلی یعنی استفاده از قالب برای کلیه طرحها و نقوش متداول شد و قلمکار نقاشی که باعث پیدایش قلمکاری امروزی شد در قهقهرای نابودی قرار گرفت.
در حال حاضر اصفهان مرکز تولید قلمکاری ایران است که در زمان صفویه پایتخت ایران بود. در این دوره بیشتر لباسهای مردان و زنان از پارچههای قلمکاری تهیه میشد. یک نوع قلمکاری با طرح و نقش خاص خود به نام دلگه برای لباس مردانه و زنانه تهیه میشد و از انواع دیگر قلمکاری میتوان حفرهای زر یا اکلیل جیگرانات قرمز و جیگرنات بنفش را نام برد.
در قرن ده هجری بازار قیصریه اصفهان به صورت مرکز تجمع قلمکار سازان درآمد و کارگاههای تولید از سردر قیصریه تا انتهای بازار ادامه داشت. در حال حاضر قلمکار به وسیله قالبهای چوبی که دارای نقوش برجسته است انجام میشود (چیت سازی) و در حقیقت رکن اصلی قلمکارسازی (به عبارت بهتر چیت سازی) را قالبسازی تشکیل میدهد که معمولاً توسط افرادی که حرفه و تخصص شان قالب تراشی است به تفکیک رنگ و حداکثر در چهار رنگ بر روی چوبهای مانند گلابی و زالزالک تراشیده میشود.
گفتنی است امروزه خلاف آنچه عنوان میشود عموم تولیدکنندگان از رنگهای شیمیایی برای محصولات خود استفاده میکنند و در این میان یک شرکت هنر- دانش بنیان در اصفهان به تولید رنگهای دوستدار محیط زیست پرداخته که از این طریق به تولید و ارائه قلکاری اصیل به شیوه کاملاً دستی و بدون استفاده از چاپ بلکه بهشکل نقاشی بر روی پارچه میپردازد و از این طریق به عنوان اولین احیا کننده، این هنر ناب را اصالت بخشیدهاست.
آنچه حائز اهمیت میباشد توجه به تفاوت کاملاً بارز دو هنر قلمکاری اصیل با هنر چیت سازی است؛ گرچه عموم مردم سفرههای سنتی اصفهان که با مهرهای چوبی بر روی پارچه چاپ دستی زده میشود را به عنوان قلمکاری میشناسند اما باید گفت اسم درست آن چیت سازی است و به اشتباه به این عنوان بکار برده میشود، چراکه قلمکاری اصیل همانطور که از اسمش بر میآید باید کاملاً با استفاده از قلم بر روی پارچه طراحی و رنگ آمیزی شود و اگر به هر نحو چاپ در آن بکار رفت این نوعی تلفیق از هنر قلمکاری و چاپ دستی (چیت سازی) خواهد بود. قلمکاری اصیل به خاطر تکنیک اجرای کاملاً دستی به تبع بسیار ظریف تر و دقیق تر و البته گرانقیمت تر خواهد بود.
در حال حاضر بیشتر محصولات قلمکاری اصفهان در کارگاههای شهر خورزوق تولید میشود. بعد از زمان صفویه و مشکلات حکومت شاه سلطان حسین و حمله افغانها و … در اصفهان شاگردان و استادکاران سفره قلمکار که عمدتاً اهل شهرهای اطراف و به ویژه دلیگان شهر خورزوق بودند کارگاههای خود را به زادگاهشان که در آن فراوانی آب قنات و زمینهای مسطح برای کار و پهن کردن سفره قلمکارهای پرداخت شده بود منتقل کردند و تولید سفره قلمکار در همین شهر رونق گرفت و هنوز هم تولید و برای عرضه به گردشگران به اصفهان برده میشود. در حال حاضر با وجود بیش از ۱۰۰ کارگاه سفره قلمکار در دلیگانِ خورزوق به جرأت میتوان گفت که بیش از %۷۰ تولید سفره قلمکار استان و کشور در این شهر و به شیوه سنتی با وسابل و پارچههای کتان خالص و رنگهای طبیعی تولید میشود و به تمام نقاط کشور و حتی جهان صادر میگردد. از دیگر صنایع دستی این منطقه و شهرستان میتوان مُنبت کاری، مُعرق کاری روی چوب، چرم دوزی، مُشبک کاری، قلم زنی و … را نام برد. شما میتوانید صنایع دستی اصفهان را با قیمتی مناسب و ارزانتر از اصفهان در این شهر خریداری کنید اخیراً نیز این شهر به عنوان نامزد شهر جهانی قلمکاری از سوی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به شورای جهانی صنایع دستی معرفی شد.
بهطور عمده پارچههای معمول مصرفی در قلمکاری عبارتند از: پنبه و ابریشم کتان چلوار کرباس. پارچه ویژه قلمکاری باید نخی باشد چون پذیرش رنگ برای الیاف پنبه بهمراتب زیادتر از پشم میباشد، معالوصف پنج نوع پارچه در قلمکاری بکار برده میشود: پارچههای ابریشمی، کرباس، متقال، ململ حاجی علی اکبری، چلوار و کتان بافت خارجی. آقای هانری رنه در سفرنامه خود از خراسان تا بختیاری چنین مینویسد همه ساله از شهرهای اصفهان یزد و کاشان مقدار زیادی پارچههای پنبهای و ابریشمی منقوش تولید میگردد و به کشورهای باختر و شرق اقصی صادر میگردد.
از جمله نقوشی که در هنر قلمکاری مورد استفاده قرار گرفتهاست، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مناظر تاریخی، جانوران اهلی و وحشی، مینیاتور، شکارگاههای صنعتی، رامشگران و نوازندگان، گل و بوته و اسلیمی، تصاویر شعرا، زنجیره، کتیبه، زورخانه و ورزشگاهها، داستانهای کهن ادبیات فارسی، تصاویر عشاق ایرانی، کتیبههای مزین به اشعار به ویژه اشعار محتشم کاشانی، موضوعات و وقایع تاریخی، داستانهای حماسی عاشورا.
رنگهای مورد استفاده در گذشته انواع رنگهای طبیعی شامل رنگهای گیاهی، رنگهای حیوانی و رنگهای معدنی بودهاست. اما امروزه به دلیل مراحل سخت تهیه و تثبیت رنگهای طبیعی از رنگهای شیمیایی استفاده میشود. رنگسازی یکی از حساسترین مراحل ساخت قلمکاری است که طی آن استادکاران بر اساس تجربیاتشان از موادی ساده و ارزان قیمت نظیر پوست انار، روغن کنجد، کتیرا، گل سرخ، شیره انگور، زردچوبه، روغن کرچک، زاج سیاه و سفید، زنگ آهن مواد رنگی مورد نظرشان را تأمین میکنند و پس از آن به تهیه مقدمات چاپ پارچه میپردازند. رنگهای اصلی مورد استفاده در کار قلمکاری عبارتند از سیاه، قرمز، آبی، سبز، زرد. از ترکیب این رنگها به نسبتهای معین رنگهای فرعی بدست میآید برای تهیه هر یک از رنگهای اصلی باید بگویم کتیرا را از نظر غلظت در تمام رنگها جهت جلوگیری از پخش شدن رنگ در روی پارچه بکار میبرند. به این ترتیب که کتیرا را به مدت ۱۰ تا ۱۲ ساعت درآب میخیسانند و سپس این صمغ را به رنگ در تاره یا ظرف سفالی اضافه مینمایند. ماده گیلیسیرین روغن کرچک و کنجد در تمام رنگها به منظور ایجاد محیط مناسب و جلوگیری از خشک شدن رنگ در شیار داخل قالبها و ازدیاد دوام آنها مورد استفاده قرار میگیرد.
قالب چاپ قلمکاری (چیت سازی) را از چوب درخت گلابی و زالزالک میسازند چون نسبت به سایر چوبها محکمتر و قابلیت انعطافپذیری بیشتری دارند. از عملیات مهمی که چوب را به شکل قالب مورد استفاده در قلمکاری درمیآورد میتوان طرحریزی و اسکله کاری را نام برد که تماماً با دست به وسیله استادان مجرب و هنرمند انجام میگیرد. قالب را بعد از آماده شدن با پیه چرب میکنند تا چوب خشک نشود و ترک برندارد. برای چاپ یک شکل چهار رنگ چهار قالب بهطور مجزا تهیه و مورد استفاده قرار میگیرد.
قلمکارسازان بعد از تهیه رنگهای لازم که بهطور عمده شامل پنج رنگ سیاه، قرمز، آبی، سبز و زرد و گاه قهوهای است ابتدا پارچههایی را که باید نقش مورد نظر صنعتگر بر روی آنها چاپ شود به مدت پنج روز در رودخانه قرار میدهند تا هم آهار آنها از بین برود و هم مواد زائدش خارج شود. یکی دیگر از عملیاتی که بهطور معمول قلمکارسازان قبل از چاپ نقش انجام میدهند رنگرزی زمینه نخودی پارچه است که با پوست انار رنگرزی میشود. بعد از شستشو نوبت به نقش زنی پارچه میرسد و صنعتگر با کمک قالبهای چوبی که هر کدام نشان از یک رنگ دارد به چاپ نقوش مختلف بر روی پارچه میپردازد. بعد از نقش زدن با رنگهای مشکی و قرمز پارچه را به رودخانه برده و مدت ۲ تا ۳ ساعت در آب روان میشویند تا رنگهای اضافی خارج شود. سپس خشکانده و آماده تثبیت رنگ میکنند شیوه تثبیت رنگ به این صورت است که ابتدا پاتیلی را پر از آّب کرده و با حرارت دادن آب داخل آن را به مرحله جوش میرسانند. سپس مقداری حدود ۱۲ کیلوگرم پوست انار ساییده شده را به آن افزوده و بعد مغز روناس را برای تثبیت اضافه میکنند و میجوشانند تا رنگها تثبیت شود و بعد از خشکاندن در هوای آزاد برای مراحل منگوله زنی یا ریشه تابی روی آنها اعمال میشود و سپس آماده ارائه به بازار میشود.
عملیات مهم قلمکارسازی گازری یا شستن پارچه است. در گازری یا شستن منظور و هدف از بین بردن آهار و مواد زائد است که نخست پارچه را در زاینده رود میشویند و بعد از خشک شدن دوباره در تغارهایی که داخل آن پوسته انار ریختهاند پارچه را رنگ میکنند تا پارچه زمینه قهوهای روشن و ثابت پیدا کند.
کاربریهایی که معمولاً برای پارچههای قلمکاری در نظر گرفته میشود عبارتند از: رومیزی، روتختی، سفره، سجاده، بقچه، کیف، روسری، دستمال و شال گردن.
هماکنون تنها تولیدکننده پارچههای قلمکاری که به روش سنتی کار با قلممو به تولید محصولات متنوع قلمکاری پرداخته، مجموعه هنر دانش بنیان بی سان (شرکت هنر آفرینان قلمکاری محور) است که از سال ۱۳۹۴ در اصفهان مشغول به فعالیت شد.
مجموعه بی سان Be sun با چشمانداز «ترفیع جایگاه هنر قلمکاری به مثابه طلای صنایع دستی ایران» به احیاء روش سنتی تولید قلمکاری که به صورت اجرای دستی با قلم مو در دوران صفویه رواج داشته، پرداختهاست.
فیروزهکوب
از صنایع دستی است و با نشاندن قطعههای کوچک سنگ فیروزه به حالت موزاییکی بر سطح ظرفها، زیورآلات و اشیای تزئینی (از پایههایی به جنسهای مسی، برنجی، نقره، ورشویی یا برنزی) ساخته میشود. بین قطعههای فیروزه نوعی لاک تیرهرنگ قرار میگیرد. هر چه ظرف فیروزه کوبی شده پرکارتر و منظمتر باشد و فاصله کمتری بین قطعات فیروزه باشد، ارزش هنری آن بیشتر است. امروزه مرکز این هنر اصفهان است.
این هنر حدود ۶۰ یا ۷۰ سال پیش در مشهد (خراسان رضوی) به دست حاجی بابا انجام شد وبه اصفهان آورده شد.
مراحل ساخت فیروزه کوب عبارتند از:
۱. زرگری
۲. فیروزهکوبی
۳. پرداختکاری
مرحله اول سطح زیر کار از فلز مورد نظر مانند برنج، مس و نقره توسط زرگر یا سازنده فلز به کمک دست یا دستگاه پرس ساخته میشود و صاف و صیقلخورده وارد مرحله بعد میشود.
مرحله دوم استاد فیروزهکوب، خردهفیروزهها که از نظر اندازه و رنگ باید مشابه باشند از ضایعات دیگر جدا میکند. بعد از مشخص شدن نوع سنگی که قرار است بر سطح کار شود. سطح فلز مورد نظر کمی گرم میشود در این زمان بر روی سطح کمی لاک پودر شده (لاک گردویی) میپاشند در زمانی که لاک حالت مذاب دارد فیروزه را روی آن میچسبانند. بعد از آنکه سطح مورد نظر را با فیروزه پوشاندند و فضاهای خالی میان فیروزهها را با فیروزههای ریزتر پر کردند، آن را به کمک سنگ «آبسان» صاف و صیقلی میکنند تا برجستگیهای لاک و فیروزه از بین رود و سطحی یک دست به دست آیند. در این مرحله است که رنگ واقعی فیروزه نمایان میشود.
مرحله سوم پرداختگری است. در این مرحله بر روی سطوح فیروزهکوبی شده را پولیش میکشند و بعد روی آن را پلی استر میکشند که دلیل آن حفاظت از سطح کار و همچنین زیبایی حداکثری اثر است.
هنر فیروزهکوبی مانند بسیاری از هنرها جنبهی تزیینی و تجملی دارد. اما از آن جا که این هنر را بر ظروفی نظیر شیرینیخوری، قندان، گلدان، گلابپاش، سنگاب و…. پیاده میکنند فقط جنبهی کاربردی نیز پیدا میکنند. اما همانگونه که گفتیم فیروزهکوبی قبل از آنکه بر ظروف انجام شود بر روی زیورآلات پیاده میشد. هنری که امروزه نیز طرفداران زیادی دارد.
اما امروزه از فیروزهکوبی به جز بر روی ظروف و زیورآلات برای ساخت تابلوهای نفیس نیز استفاده میشود. بدین گونه که خوشنویسی بر روی سطح اگر پارچهای باشد نوشته شده و سپس فیروزهها بر روی آن چسبانده میشوند و اگر سطح مورد نظر چوبی باشد بعد از لیزر طرح مورد نظر بر روی چوبی تکههای فیروزه داخل آنها کار میشود.
از استادان این صنعت دستی میتوان افراد زیر را نام برد:
• یوسف حکمیان
• حاج داداش
• الیاهو
• سلیمان صدیق پور
• روبن یروشالمی
• محمدحسن جعفری
• امیر آقاجانی